طلوع آفتاب هشتمین فروغ امامت
سلام بر تو اى امام هشتم، اى فرزند پيامبر و على، اى پاره تن فاطمه اى جگر گوشه حضرت موسى بن جعفر، و اى امامى كه هر لحظه دل هاى ما به شوق ديدار حرم مطهّرت مى تپد، سلام بر تو اى على بن موسى الرضا، و سلام بر پدارن بزرگوارت و فرزندان پاك و معصومت.
فرارسيدن يازدهم ذى القعده سالروز ولادت هشتمين امام معصوم، خورشيد فروزان خراسان، مايه بركت و افتخار كشور ايران، محبوب دلهاى شيعيان، حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا عليه السلام را به همه مسلمانان جهان بالأخصّ شيعيان تبريك مى گوييم. و ذيلا خلاصه اى در شرح زندگانى آن حضرت مى آوريم.
حضرت امام رضا(ع) یكی از دوازده فروغ امامت است كه معارف معنوی قرآن و عترت را در مواقع مقتضی به اصحاب و شاگردان خویش تعلیم میداد و زمانی در پاسخ به پرسشها پرتو افشانی میفرمود و نیز از طریق مباحث علمی و احتجاجات عقیدتی، كلامی و برهانی افاضه میفرمود، چنین برنامه هایی موجب گردید تا فرهنگ و اندیشه اسلامی، غنی و پربار گردد، باورها و ارزشهای دینی صیانت شود. آن ستاره هشتم هدایت از عمدهترین پایههای دیانت و جوشانترین چشمههای حكمت و یقین به شمار میرود كه اسرار نبوت، ودایع رسالت و امامت بعد از پدر بزرگوارش حضرت امام كاظم(ع) به ایشان انتقال یافت. حضرت علی بن موسیالرضا(ع) فرزند پیشوای پاك و پارسایی است كه در فرصتهای مقتضی به رغم اختناق، فشارهای سیاسی و توطئههای گوناگون خلفای خلافكار معاصرش، به نشر احكام و معارف الهی پرداخت و میراث گرانقدری از فرهنگ سترگ اهل بیت(ع) را در دسترس علاقهمندان، در اعصار بعد قرار داد.
صبر، شجاعت، عبادت و تقوای امام هفتم و در یك كلام شخصیت ملكوتی آن حضرت در حدّی بوده است كه در زمان خود كسی در برتری مقام ورع و معنویت آن وجود بابركت هیچ گونه تردیدی نداشت. رنجهای طاقت فرسایی كه امام موسی كاظم(ع) در راه دفاع از اسلام و مبارزه با باطل متحمل گردید اشتیاق و رسالت ایشان را در جهت گسترش حقطلبی و حراست از اعتقادات آسمانی نشان میدهد.
مقام علمی و شخصیت معنوی امام رضا(ع) نیز مورد تأیید دوستان و دشمنان بوده و میباشد در زمانی كه برخی علمای درباری و سیاستمداران منحرف در صدد آن بودند تا در فرهنگ اسلامی خدشه وارد نمایند آن بدر منیر با تعلیمات الهی راه اجداد و نیاكان و پدر پرهیزگارخویش را استمرار بخشید و موازین دینی ناب را از گزند انحراف و زوال رهانید و گامهای ارزنده و مهمی در جهت تنویر افكار افراد جامعه و آشنایی مردم با چهره واقعی حكّام عباسی و نیز عدم مشروعیت آنان برداشت و لحظهای از پرورش شاگردانی پرمایه، ارشاد مردم، دفاع از حریم حق و مقاومت در برابر باطل، غفلت ننمود و سرانجام در این مسیر به شهادت رسید.
مادری نیكوسرشت
مادر آن امام همام كنیزی از شمال آفریقا یا جنوب اروپا بود كه به مدینةالنبی انتقال یافت و او را تكتم مرسیه مینامیدند. یاقوت حموی مرسی را از شهرهای جزیره سیسیل میداند(1) ولی برخی گفتهاند این ناحیه همان بندر مارسی واقع در جنوب فرانسه است(2) البته در حریم امام موسی بن جعفر(ع) او را تكتم صدا نمیكردند و مادر امام هفتم وی را كه عروسش بود، طاهره نامید و گفتهاند لقبش نجمه بود، هاشم معروف حسنی میگوید: امام رضا(ع) از مادری به نام خیزران زاده شد و اضافه میكند این زن، كنیزی از نوبیه (از نواحی سودان كنونی واقع در شمال آفریقا) به نام اروی ملقّب به شقراء بوده است.(3) و در پارهای منابع این بانو با كنیه امّ البنین(مادر فرزندان) معروف گردید و نامش را به استناد سرودهای تكتم ذكر كردهاند كه ترجمهاش چنین است: «برترین مردم از نظر شخصیت، پدر، قبیله، و اجداد همانا علی (حضرت امام رضا(ع)) بزرگوار است. او را تكتم به عنوان هشتمین سمبل دانش و بردباری به عنوان امامی كه حجت حق است برایمان به ارمغان آورد.»(4)
امام كاظم(ع) تكتم را از مردی كه اهل مغرب( مراكش كنونی واقع در شمال آفریقا) بود، برای مادر ارجمند خویش، حمیده مصفاة، ابتیاع فرمود. در ابتدا آن برده فروش آفریقایی نُه كنیز را به امام هفتم عرضه داشت، امّا، حضرت هیچ كدام را نپذیرفت و فردی جز آنها را خواستار گردید. برده فروش كنیز دیگری را نام برد كه در آن زمان دچار بیماری و كسالت بود، امّا از ارائهاش اجتناب نمود، امام كاظم بازگشت و روز دوّم هشام بن حمران را مأمور نمود هشتاد دیناری را كه فروشنده به عنوان بهای این كنیز میطلبد، به وی بپردازد او هم چنین كرد و آن فرد بیمار را خواستار گشت، لیكن مرد مزبور خودداری ورزید، مگر به شرط معرفی مردی كه روز گذشته همراه با خریدار بوده است، هشام به او گفت: مردی از بنی هاشم است و توضیح بیشتری نداد.
در این هنگام تاجر مغربی به فرستاده امام گفت: این كنیز مریض را از اقصی نقاط مغرب برای خویش ابتیاع نموده است و به زنی از اهل كتاب برخورده و آن بانو از وی خواسته است تا
كنیز را به او بفروشد، امّا در جوابش، خاطرنشان ساخته است: فروشی نیست و به خودم تعلق دارد. آن زن در پاسخش گفته است: این فرد را شایسته تو نمیدانم. بلكه او برای مردی از بهترین انسانهای روی زمین خواهد بود.(5) پسری به دنیا میآورد كه مردمان جهان تسلیم او میگردند و آن كنیز باكره بود.(6)
هنگامی كه امام هفتم آن كنیز را خریداری نمود، اصحاب خویش را فراخواند و به ایشان فرمود: وی را جز به فرمان خداوند متعال خریداری ننموده است و چون از حضرت چگونگی ماجرا را جویا شدند، فرمودند: در رؤیایی راستین ناگهان جدّم رسول خدا(ص) و پدرم كه سلام خداوند بر آنان بود، به سویم آمدند در حالی كه قطعه حریری با آن دو، بود و چون آن را گشودند، پیراهنی بود كه تصویر این كنیز بر آن نقش گردیده بود. پس گفتند: ای موسی كاظم بهترین مردمان روی زمین پس از تو، از این كنیز برایت خواهد بود، آنگاه فرمان دادند نامش را علی بگذارم و افزودند خداوند توسط او، دادگری و دل سوزی را آشكار میگرداند، پس خوشا به حال آن كسی كه وی را تصدیق نماید و وای بر حال آن كه با او عداوت ورزد و انكارش نماید.(7) امّا تكتم برترین زنان در عصر خود، در دانش، دیانت، پرهیزكاری و متانت بود.
آنگاه كه حمیده مصفاة وی را مالك گردید به علامت تكریمش، هرگز در مقابلش بر زمین ننشست. از نمونههای شگفت انگیزی كه حمیده برای فرزندش امام كاظم(ع) بیان داشت، این بود كه: من شكی در پاكی او و نسل وی ندارم و این كنیز را به شما بخشیدم. همانا من در عالم رؤیا، رسول اكرم(ص) را مشاهده نمودم كه خطاب به من فرمودند: ای حمیده، نجمه را به فرزندش موسی (ع) ببخش كه همانا بزودی برایش بهترین مردمان زمین را بدنیا میآورد.(8)
نوید نورانی
شیخ صدوق از یزید بن سلیط روایت كرده است كه گفت: همراه جماعتی امام صادق(ع) را در راه مكّه ملاقات كردیم، در آن موقع به امام عرض نمودیم: پدر و مادرم فدایت، شما امامان پاكید و مرگ چیزی است كه كسی را از آن گریزی نمیباشد، پس نكتهای بفرمائید تا به واپسین ماندگان خود برسانم، حضرت فرمود: آری اینها فرزندان من هستند و این بزرگ ایشان است، و اشاره فرمود به پسرش موسی كاظم(ع)، و در اوست علم، حلم، فهم، جود ومعرفت به آنچه مردم به آنها نیاز دارند در اموری از دین كه دچار اختلاف شدهاند و در اوست حسن خلق و حسن جوار(خوش همسایگی) و او دری است از ابواب خداوند متعال و در او صفتی است بهتر از اینها، عرض كردم: آن خصلت كدام است؟ فرمود خداوند عزّ و جلّ از او بیرون میآورد دادرس و فریادرس این امّت را و نیز نور و فهم و حكم این مردم را، بهتر زائیده شده و بهتر نورسیده. پروردگار توسط او خونها را محفوظ میدارد، نزاع بین افراد را اصلاح میكند، پراكندهها را متحد مینماید، شكسته با او التیام مییابد، برهنه پوشیده میشود و گرسنه سیر میگردد. امور خوفناك امنیت پیدا میكنند، مردمان مطیع فرمانش میگردند، بهترین خلایق باشد در هر حال چه در حال كهولت و چه میان سالی و چه در سنین كودكی و جوانی و قبل از رسیدن به سن بلوغ، عشیرهاش به سبب او، سیادت مییابند. سخنش حكمت و سكوتش علم است برای مردم در آنچه دچار اختلاف گشتهاند.(9) این است پیش بینی حضرت امام صادق(ع) درباره حضرت امام رضا(ع).
زمانی كه نجمه به حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بارور گشت سنگینی حمل را حس نمیكرد و تسبیح، ذكر خداوند و تهلیل را از او میشنید در حالی كه فرزندش در رحم بود. شیخ صدوق كه از طریق اسناد معتبر این نكات را به نقل از مادر امام، روایت كرده است اضافه میكند: وی گفته است: چون چنین حالاتی را از درون خود گوش میدادم دچار خوف و هراس گشتم و وقتی از خواب بر میخاستم دیگر صدایی به گوشم نمیرسید (زیرا وی اذكار مورد اشاره را هنگامی كه خواب بود از طفل خود میشنید.)(10)
میلادی مبارك
سرانجام روز پنج شنبه یازدهم ربیع الاول سال 153 هجری و پنج سال بعد از شهادت ششمین فروغ امامت در شهر مدینه حضرت امام رضا(ع) دیده به جهان گشود. البته شیخ كلینی زمان این ولادت با سعادت را سال 148 هجری ذكر كرده و این خبر را صحیحتر دانسته است.(11) شیخ مفید نیز با این قول موافق است.(12) علامه مجلسی در بحارالانوار و كفعمی در مصباح منیر چنین نظری دارند امّا ابن شهر آشوب سروی مازندرانی نقل نخست را میپذیرد و میافزاید آن را غیاث بن امید از اهل مدینه شنیده است.
در هر حال امام رضا(ع) در میان سی و چند فرزند حضرت موسی بن جعفر(ع) به عنوان بزرگترین آنها، دانشمندتر، شریفتر، مقدستر و زاهدتر، در این تاریخ مدینه را بوجود مبارك خویش غرق نور و سرور نمود.(13)
با اعتماد به قول كلینی در «كافی» و طبرسی در «اعلام الوری»، ولادت امام رضا(ع) به فاصله كمتر از یك ماه بعد از شهادت امام ششم رخ داده است و مؤید آن خبری میباشد كه از امام كاظم(ع) نقل گردیده است كه آن حضرت بارها خطاب به فرزندان خویش میفرمود: این برادر شما، علی بن موسی «عالم آل محمد» است. راجع به امور دینی خود، از او بپرسیدو هرچه میگوید به ذهن خویش بسپارید چون من از پدرم جعفر بن محمد(ع) مكرر میشنیدم كه میفرمود: عالم آل محمد در صلب توست و او همنام امیرالمؤمنین(ع) است و ای كاش من او را میدیدم.(14)
آن روز كه این وجود مبارك بدنیا آمد، نسیمی از نور، زمین را از عطر میلادش روشن ساخت، عرشیان و فرشتگان مقدم مُنورش را گلباران كردند، آسمان شادمان و آیینه بندان و زمین زیر چتر خورشیدی در انتظار در آغوش كشیدن مردی از تبار رسول اكرم(ص) پر تپش شده بود و آن روز خجسته نه تنها مدینه، حجاز كه جهان اسلام مواج از شفافی عشق شده و آسمان نورافشان گردید. لحظهها بر قدوم این نوزاد كرنش نمودند. از اوج ملكوت تا سطح زمین، از كوه تا دشت، از بالا تا پایین با تابندگی جذّاب مهتاب و درخشش ستارگان، چراغانی شده بود. نور و سرور در حجاز خیره كننده، دلانگیز و دلپذیر بود، روزی كه خورشید هشتم بامداد سعادت و ابتهاج را اعلام داشت، فراز ملكوت لبخند میزد. مردمان نیز شكر گزار بودند چرا كه مشیّت الهی بر این تعلق گرفته تا بر جهانیان منّت بگذارد و فروغی درخشان را به گیتی بیاورد. شخصیتی مشعشع و مقدس كه نمیتوان او را در قالب الفاظ و مفاهیم محدود وصف كرد.
جوانه های جاوید
وقتی این كودك پا به عرصه وجود نهاد حمیده مصفاة مادر او را ملقب به طاهره نمود.(15) امام هنگامی كه متولد گردید، با دو دستش به مادر خویش تكیه نمود و سرخود را به سوی آسمان بالا برد و شهادت به یكتایی خداوند متعال، فرستادهاش و اوصیائش را بر زبان جاری نمود، همانگونه كه سنت متداول در فرزندان ائمه است آن حضرت ختنه شده و ناف بریده پای بر گیتی نهاد. پس از آن پدرش بر نجمه وارد گردید و فرمود: ای نجمه گوارایت باد این كرامت و لطفی كه از سوی پروردگارت میباشد. آنگاه حضرت، نوزاد را در آغوش گرفت، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه را زمزمه فرمود و با آب فرات كامش را برداشت و وی را به مادرش برگردانید و فرمود بگیرش كه همانا او باقی مانده خداوند بر روی زمین است...(16)
ابن بابویه به سند معتبر از محمد بن زیاد روایت كرده است كه وی گفت حضرت امام كاظم(ع) در روزی كه حضرت امام رضا(ع) متولد گردید، فرمودند: این فرزند من ختنه كرده و پاك و پاكیزه بدنیا آمد و لیكن ما تیغی بر موضع ختنه ایشان میگردانیم از برای متابعت سنت نبوی. نقش خاتم آن حضرت ماشاء اللّه لاقوة الا باللّه و به روایتی حسبی اللّه بوده است. محدث قمی میگوید این دو نقل با هم منافاتی ندارد زیرا آن حضرت را دو انگشتر بوده است یكی از خودش و دیگری از پدرش به وی به ارث رسید بود چنانچه كلینی از موسی بن عبدالرحمن روایت نموده است.(17) در خصوص فضایل و عبادت مادر امام نقل كردهاند. در ایام شیرخوارگی حضرت، یادآور شد كس دیگری را كه شیر دارد مشخص كنند تا او را در این زمینه كمك كند، پرسیدند مگر شیر تو كم است؟ جواب داد، نه از این بابت مشكلی ندارم ولی در اثر اشتغال به شیردادن، از انجام نوافل و ذكرهای مستحبی باز میمانم بدین جهت نیروی كمكی میخواهم تا از این امور بازنمانم.(18)
نام، لقب و كنیه
امام كاظم(ع) فرزندش را علی نامید، ابوعماره میگوید چون به امام هفتم عرض كردم، امام پس از خویش را معرفی كنید، آن حضرت پس از توضیحی در مورد امامت كه امری الهی است و امام از سوی خدا و رسولش معرفی میگردد، فرمود: پس از من امر امامت به پسرم علی(ع) میرسد كه هم نام امام اول علی بن ابی طالب(ع) و امام چهارم علی بن الحسین (ع) است.(19) آری امام هشتم علی نامیده شد و به رضا ملقب گردید كه این عنوان كه برایش تعیین گشت فرمانی از جانب پروردگار برپیامبرش حضرت محمد(ص) بود كه بر زبان جبرئیل امین جاری گشت و نیز كنیه آن حضرت ابوالحسن گردید.(20) لقب هایی چون صابر، فاضل، وفی، مرضی نیز برای امام هشتم، در منابع معتبر، ذكر كردهاند.(21) رضا در كتب لغت معانی متعددی چون دوست، محب، خشنودی و مانند آن دارد ولی علمای شیعه این لقب را به معنای راضی به رضای خداوند یا مرضی خدا و رسول گفتهاند، عدّهای از مورخان نوشتهاند وقتی مأمون خلیفه عباسی امام رضا(ع) را برای ولایت عهدی خویش برگزید، حضرت را رضای آل محمد نامید.(22)
برخی دیگر ذكر كردهاند چون دوستان و دشمنان نسبت به این مقام سیاسی امام رضا(ع) اظهار خشنودی نمودند و چنین وضعی برای پدران ایشان رخ نداد از این رو تنها آن حضرت به «رضا» معروف گردید.
شیخ صدوق هم بنا به روایتی در عیون اخبار الرضا گفته است: باید یادآور شد داعیان و مبلغان بنی عباس در اواخر حكمرانی امویان مردم را دعوت كردند كه به رضا از آل محمد بیعت كنند یعنی این كه بدون آن كه از كسی نام ببرند، چنین عنوانی را مطرح میكردند زیرا خلافت امویان فاقد مشروعیت است و باید به كسی از خاندان رسول اكرم(ص) كه مورد رضایت همه باشد بیعت نمود و چون مأمون خود از بنی عباس بود و این خاندان نیز با حكومت آل علی مخالف بودند، وی حضرت علی بن موسی الرضا را به ولایت عهدی برگزید و همه به این انتخاب رضایت دادند و مصداق «رضا من آل محمد» در حق آن حضرت محقق گردید، البته شیخ صدوق ضمن مطرح نمودن چنین موضوعی، در ادامه، آن را صحیح نمیداند و به روایت دیگری اشاره دارد كه در آن آمده است: به حضرت امام محمد تقی(امام جواد(ع)) عرض شد: آیا هر یك از پدران شما رضای خدا و رسولش نمیباشند، چرا از میان همه آنان پدرتان به «رضا» موسوم گردیده است؟ حضرت پاسخ داد: همانا مخالفان اَمرِ امامت به رهبری
حضرتش راضی و خشنود گردیدند همانطور كه موافقان امر امامت نیز از این امر اعلام رضایت كردند و برای هیچ كدام از ائمه چنین امری بوجود نیامده است.(23) علامه محقق سید عبدالرزاق مُقرّم پس از ذكر این حدیث خاطر نشان نموده است: این استدلال یا صرفاً برای قانع گردانیدن سؤال كننده است و متناسب با درك و فهم او مطرح شده است یا برای بیان سرّ الهی كه در نامگذاری حضرت امام رضا(ع) وجود داشته است و گرنه حدیث صحیفه كه از آسمان نازل گردیده گواه این نكته است كه القاب ائمه نیز همانند اسامی مباركشان از جانب خداوند متعال كه عصمت را در آن وجودهای مقدس به ودیعت نهاده، انتخاب شده است.(24)
ابن بابویه به سند خود از بزنطی روایت كرده است به خدمت امام تقی (ع) عرض كردم گروهی از مخالفانتان گمان میكنند والد شما را مأمون ملقب به رضا گردانید در هنگامی كه آن حضرت را به عنوان ولایت عهدی خود انتخاب كرد. حضرت فرمود: سوگند به خداوند دورغ میگویند بلكه حق تعالی او را به رضا مسمّی گردانید برای آن كه پسندیده خداوند در آسمان بود و رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) در زمین از او خشنود بودند و ایشان را برای امر امامت پسندیدند و نیز به سند معتبر ابن بابویه از سلیمان بن حفص روایت كرده است امام كاظم(ع) پیوسته فرزند خود را رضا مینامید و میفرمود: بخوانید فرزندم را رضا و گفتم به فرزند خود رضا و وقتی آن حضرت را مورد خطاب قرار میداد ابوالحسن مینامید و چون امام موسی بن جعفر را ابوالحسن اوّل مینامند برای امتیاز لقب امام هشتم، آن حضرت را ابوالحسن ثانی گفتهاند.(25) علامه مجلسی در كتاب جلاء العیون در احوال حضرت امام رضا(ع) علاوه بر اسامی، القاب و كنیه هایی كه بدانهااشاره كردیم افزوده است به آن حضرت قرة اعین المؤمنین و غیظ الملحدین نیز گفتهاند.(26)
سیمای با صلابت و دوران صباوت
امام هشتم از نظر قیافه و سیمای ظاهری بسیار پرجذبه و زیبا بودند، صورت مباركشان گندم گون، محاسن و قامتی معتدل داشتند. در چشمان درشت و سیاهشان كه از زیر ابروان پر پشتشان نمایان بود، یك جهان جذبه و نفوذ معنوی موج میزد و همچون جدّ بزرگوارشان، رسول اكرم(ص) دو رشته گیسو، چهره جذابشان را در میان داشت. نوشتهاند حضرتشان شبیهترین مردم به خاتم رسولان در عصر خودش بود، وقار، سطوت، متانت و هیبت آن حضرت در اوج بود. در عین حال جامهای ساده و غالباً پیراهنی از پارچههای خشن برتن می نمودند و تنها در مجالس عمومی و در میان مردم جبّهای لطیف بر رویش میپوشیدند، ابن عباد میگوید: امام، تابستانها بر روی حصیری مینشستند و زمستانها بر گلیمی استراحت مینمودند و تنها برای برخی نشستهای جمعی، خویشتن را در مواقعی می آراستند.(27) آن حضرت همچون سایر ائمه طاهرین، از همان سنین كودكی، رشد و كمال عقلی و اخلاق فوق العادهای داشتند. حضرت امام كاظم(ع) در خصوص ایشان اشتیاق فراوانی بروز میدادند و علوم، معارف و رازهای امامت را به فرزندشان تعلیم میدادند و برای آن كه شیعیان پس از شهادت امام هفتم حیران نگردند مقام شامخ امامت وی را به اصحاب نزدیك و پیروان خاص و مورد اعتماد خویش گوشزد میفرمودند. مفضّل بن عمرو میگوید: خدمت امام موسی بن جعفر(ع) مشرف شدم در حالی كه فرزندشان علی بن موسی الرضا(ع) در دامنشان قرار داشت و او را غرق بوسه میساختند، و زبانشان را میمكیدند و گاهی بر دوش خویش سوار میكردند و زمانی كودك را در آغوش خویش میفشردند و خطاب به او میفرمودند: پدر و مادرم قربانت! چقدر بویت خوش، اخلاقت پاك و برتری و فضیلت تو آشكار است، عرض كردم: فدایت گردم برای این كودك علاقه و ارادتی در قلبم ریشه دوانید كه نظیر آن برای احدی جز شما در دلم قرار نگرفته است، حضرت فرمود: ای مفضّل نسبت او با من همچون نسبت من به پدرم میباشد یعنی همانگونه كه از میان فرزندان امام صادق(ع) منصب امامت تنها به امام كاظم رسید از بین فرزندان ایشان، او وارث این مقام معنوی و ملكوتی است. عرض كردم آیا پس از شما او صاحب امر و حجت خدا بر روی زمین است، فرمود: آری هر كس از او پیروی كند رستگار گردیده و هر كس از فرمانش سرپیچی نماید كافر میگردد.(28) آری حضرت رضا در پرتو تعالیم پدر بزرگوارش نشو و نما نمود و بالید و علوم و فضایلی را كه آن حضرت از پدران خویش به ارث برده بود، دریافت نمود. آن امام همام حدود سی و پنج سال در پرتو درخشندگی پدر پارسایش زیست و از خرمن فیضش خوشهها برچید و با این وصف دوران كودكی، نوجوانی و جوانی ایشان در زمان حیات امام كاظم(ع) بوده و با شهادت پدر رهبری معنوی و سیاسی جامعه را عهدهدار شدند.
ابرهای تیره
در ایامی كه امام رضا(ع) همراه پدر بود شاهد محنتها و رنجهای فراوانی گشت كه بر امام كاظم(ع) وارد گردید. در این دوران آن حضرت با تألماتی جانكاه مصائب گوناگونی را لمس مینمود و در سنین صباوت و نوجوانی كاملاً احساس میكرد همان جاهلیت امویان و حتی تیرهگیهای قبل از ظهور اسلام توسط عباسیان رشد سرطانی پیدا كرده است و همین ناملایمات، آزارهایی را متوجه خاندان نبیاكرم(ص) ساخت. وضع آشفته و نابهنجار حاكمان چنین روزگاری بر تمامی مردم آشكار بود. بلای خانمان سوز ستم، فساد و تباهی زمامداران خودسر فراگیر شده و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در چنین نابسامانی هایی پناهگاه امت مسلمان و شیعیان به شمار میرفتند، فریاد رس دادخواهان بودند و محور تشكل، انسجام و مقاومت جبهههای حق و حامیان ارزشهای ناب به حساب میآمدند. هنگام ولادت امام رضا(ع) منصور دوانیقی، خلیفه عباسی، در اوج سلطه بود و برای تثبیت پایههای حكومت خویش انسانهای فراوانی را كشت و علما و مشاهیر و اصحاب اهل بیت و علویان را مورد آزار، شكنجه و فشار سیاسی قرار داد. وقتی كه امام در ایام نوجوانی مشاهده میكرد انسانهایی با اخلاص، وارسته و مبارز توسط عباسیان به شهادت میرسند قلبش بر اثر این ستمها محزون میگردید. آن حضرت در چنین اوضاع و احوالی حامی پدر بود و دمی نمیآسود و میكوشید حلقههای متعدد مؤمنان و فرزانگان شیعه را به وجود مبارك امام كاظم(ع) متصل نماید و آنان را از حقایق مسلّم آگاه نماید.(29)
نیرنگ كم رنگ
دوران سیاه خلافت غاصبانه منصور عباسی با هلاكت وی به پایان رسید و پس از وی فرزندش محمد معروف به مهدی عباسی روی كار آمد وی نخست با اعلام عفو عمومی تمام زندانیان سیاسی را آزاد كرد و به آزار و كشتار مردم خاتمه داد و مقداری از موجودی بیت المال را بین مردم تقسیم نمود(30) ولی متأسفانه پس از مدتی چهره اصلی خود را نشان داد و به فساد و عیاشی روی آورد و فریاد اعتراض بزرگان و غیور مردان را بلند ساخت.(31) موقعی نگرانی امام هفتم و فرزندش حضرت امام رضا(ع) از این اوضاع شدت یافت كه مهدی هرگونه حركت حق خواهانهای را برای حفظ حكومت خود، در گلوی مؤمنان و مبارزان خاموش میساخت. از آن سوی مهدی میدید كه پیروان ائمه از دور و نزدیك به سوی امام كاظم(ع) روی میآورند و وجوه و اموال شرعی خویش را متوجه كانون امامت كردهاند. مهدی چنین وضعی را نیز برای حفظ نشر تشكیلات فرمانروایی بسیار خطرناك یافت و از بیم زوال تاج و تخت، تصمیم به بازداشت امام گرفت تا به تصوّر باطل خویش، حضرت را از این راه با تنگناهایی مواجه سازد و از محبوبیت معنوی، علمی و اجتماعی فروغ هفتم بكاهد. از این روی به فرماندار خود در مدینه نوشت هرچه زودتر امام را به بغداد مركز حكومت، انتقال دهد و او هم ناگزیر گردید چنین كند و حضرت موسی بن جعفر(ع) تحت فشار حكومت وقت، خانواده و آشنایان خویش را كه در شهر پیامبر اقامت داشتند، ترك فرمود و به بغداد عزیمت نمود. چون امام به شهر مذكور رسید مهدی دستور بازداشت ایشان را داد و حضرت را روانه زندان نمود. حضرت امام رضا(ع) از فراق پدر و نیز شرایط سختی كه برای آن فروغ فروزان فراهم كرده بودند متأثر گشت اماگویا در اعماق قلب آن نوجوان آرامش خاصی دیده میشد، زیرا پدر به ایشان اطمینان داده بود كه در این سفر هیچ گونه خطری او را تهدید نمینماید. به زودی به آغوش خانواده بازخواهد گشت و مدتی طول نكشید كه مهدی عباسی بر حسب پارهای ملاحظات سیاسی، امام را آزاد ساخت و با مراجعت ایشان به مدینه موافقت كرد. در همین زمان مهدی عباسی با كوله باری از فساد وزر و وبال به هلاكت رسید.(32)
نسیم و طوفان
با مرگ وی، از روزنه امید، نوری تابیدن گرفت و پرندگان بر پنجره خانه آرامش سرود امنیت و آزادی سر میدادند و چنین نغمه سرایی میكردند: باشد كه دیگر شرایط برای پرتو افشانی آفتاب امامت مهیا گردد، بار سنگین ستم از دوش انسانهای مؤمن و شیعیان مخلص فرود آید، پرچم عدالت برافراشته گردد و زمینه برای رشد و تعالی ارزشهای معنوی فراهم شود، درخت دیانت، دلها را قوت بخشد، امّا مردم در ساحل امیدواری در حال دریافت چنین پیامهای نوید بخشی بودند كه ناگهان توفانی وحشتناك وزیدن گرفت و امواجی سهمگین بوجود آورد زیرا هادی عباسی كه جوانی 25 ساله بود، نگذاشت مؤمنین و پیروان خاندان عترت از بركات دریای امامت بطور كامل مستفیض گردند و چنان كرد كه اسلافش نمودند.
حضرت امام رضا(ع) در این دوران نیز با دشواریهای زیادی مواجه گشت و از این كه جوانی باده گسار، مخمور، مغرور و دلباخته مقام و مال و منال و تهی از تربیت، معرفت و دانش و مشحون از امیال شهوانی و هوسهای بیهوده، بر جامعه اسلامی حكمرانی مینماید و خود را خلیفه مسلمانان میداند و از سوی دیگر پدرش(امام كاظم (ع)) در خانه به اعتكاف روزگار سپری میكند، متأسف بود. در همین هنگام
انسانی معتقد و اصلاح طلب و برخاسته از خاندان عترت یعنی حسین بن علی از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) یا صاحب قیام فخ سكوت شبپرستان كور دل را درهم شكستو در این زمینه و نیز قیام پربار وی نباید نقش الهام بخش امام كاظم(ع) را فراموش كرد.(33) پس از این قیام، هادی عباسی نسبت به اولاد علی(ع) سختگیری را افزایش داد، حق آنان را كه از بیت المال پرداخت میشد قطع نمود و به تعقیب و دستگیری آنان روی آورد. حضرت امام رضا(ع) در چنین اوضاع مرارت باری بیست بهار را سپری مینمود.(34)
با مرگ هادی عباسی برادرش هارون الرشید مقام خلافت را تصاحب كرد و چون بر اوضاع مسلط گردید دستور اخراج علویان را از سرزمین حجاز صادر كرد. در دوران جوانی امام رضا كه مقارن با روزگار خلافت هارون بود نیز هیچ وقت سختیها و مرارتها از آن حضرت جدا نگردید و چون هارون امام كاظم(ع) را بنابر برخی روایات مدت چهارده سال در زندانهای هولناك بغداد محبوس ساخت فشارهای سیاسی بر امام هشتم فزونی گرفت تا آن كه سرانجام در 25 رجب سال 183 هجری پدرش در سن 55 سالگی به شهادت رسید. وقتی امام هفتم را از مدینه به عراق انتقال میدادند، آن امام همام خطاب به فرزند بزرگوارش فرمود: تا وقتی من زندهام باید در دهلیزخانه بخوابی، خادم میگوید هر شب رختخواب آن حضرت را در ورودی منزل میگسترانیدم و ایشان بعد از عشاء تشریف میآورد و تا صبح در دهلیز بود و چون فجر طلوع میكرد به خانه خویش میرفت و چهار سال بر این منوال بود. در یكی از شبها دیدم حضرت نیامدند تا آنكه روز بعد فرا رسید و مشاهده كردم امام رضا(ع) نزد بانوی حرم، امّ احمد، رفته و خطاب به وی فرمود: امانتی را كه پدرم بتو سپرده است بیاور و تحویلم بده. ام احمد متوجه شد كه امام هفتم به شهادت رسیده است پس از آن وی آنها را كه ودایع امامت بود و هفتمین امام تحویلش داده بود، به امام علی بن موسی الرضا(ع) سپرد و از این زمان امامت هشتمین فروغ درخشان سپهر ولایت و رهبری آغاز گردید.(35)
پی نوشت :
1. معجم البلدان، یاقوت حموی، ذیل مرسی.
2. معصوم نهم، جواد فاضل، ص 62.
3. الائمة الاثنی عشر، هاشم معروف حسنی، ج 2، ص 359.
4. اعلام الوری، طبرسی، ص182.
5. اثباة الوصیة، مسعودی، ص 168.
6. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 14 ـ 13.
7. الامام الرضا(ع)، علامه سید عبدالرزاق مقرّم، ص 24.
8. كشف الغمه فی معرفة الائمه، علی بن عیسی اربلی، با ترجمه فخرالدین علی بن حسن زواری با عنوان ترجمة المناقب، ج 3، ص 131.
9. منتهی الآمال محدث قمی، ج 2، ص 456 ـ 455.
10. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 14، مأخذ قبل، ص 459.
11. اصول كافی، كلینی، كتاب الحجة باب الاشارة و النص علی الامام الرضا(ع)، ج 2، ص 489.
12. الارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 243.
13. همان، ص 244.
14. اثباة الهداة، شیخ حر عاملی، ج 6، ص 28؛ اعلام الوری، ص 190.
15. بحارالانوار، ج 49، ص 5 ؛ عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 16 ؛ اعلام الوری، ص 313.
16. ترجمة المناقب، ج 3، ص 13.
17. منتهیالآمال، ج 2، ص 460.
18. همان و نیز كتاب حضرت رضا، فضل اللّه كمپانی، ص 13.
19. كافی ج 1، ص 316 ؛ اعلام الوری، ص 305.
20. كفایة الاثر، ابن خراز قمی، ص 306 ؛ الامام الرضا، علامه مقرّم، ص 26.
21. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 366.
22. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 13، ص 5659.
23. علل الشرایع، شیخ صدوق، باب 172، ص 90.
24. الامام الرضا، ص 26.
25. منتهی الآمال، ج 2، ص 456، معصوم نهم و...، ص 120.
26. جلاء العیون، مجلسی، ص 542.
27. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 187.
28. اثباة الهداة، ج 6، ص 21.
29. كشف الغمه فی معرفة الائمه، ج 3،ص 94.
30. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 405 ـ 402.
31. تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص 276 ؛ حیاة امام موسی بن جعفر، ج 1، ص 434.
32. بحارالانوار، ج 48، ص 148، وفیات الاعیان، ابن خلكان، ج 4، ص 393 ؛ الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 5، ص 72 ؛ تاریخ بغداد، ج 1، ص 394 ؛ احقاق الحق، قاضی نور اللّه شوشتری، ج 4، ص 323.
33. نك: ماهیّت قیام فخ، سید ابوفاضل رضوی اردكانی.
34. پیشوای آزاده، مهدی پیشوایی، ص 68 ـ 67 ؛ مروج الذهب، مسعودی، ج 2، ص 314 ـ 313.
35. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 108 ؛ اثباة الوصیة، ص 151 ؛ تتمة المنتهی، محدث قمی، ص 176.