چاپ خبر
دبیرستان پسرانه علوم و معارف اسلامی صدرای فسا دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵
طلوع آفتاب هشتمین فروغ امامت(كليك نماييد)
سلام بر تو اى امام هشتم، اى فرزند پيامبر و على، اى پاره تن فاطمه اى جگر گوشه حضرت موسى بن جعفر، و اى امامى كه هر لحظه دل هاى ما به شوق ديدار حرم مطهّرت مى تپد، سلام بر تو اى على بن موسى الرضا، و سلام بر پدارن بزرگوارت و فرزندان پاك و معصومت.

طلوع آفتاب هشتمین فروغ امامت

سلام بر تو اى امام هشتم، اى فرزند پيامبر و على، اى پاره تن فاطمه اى جگر گوشه حضرت موسى بن جعفر، و اى امامى كه هر لحظه دل هاى ما به شوق ديدار حرم مطهّرت مى تپد، سلام بر تو اى على بن موسى الرضا، و سلام بر پدارن بزرگوارت و فرزندان پاك و معصومت.
فرارسيدن يازدهم ذى القعده سالروز ولادت هشتمين امام معصوم، خورشيد فروزان خراسان، مايه بركت و افتخار كشور ايران، محبوب دلهاى شيعيان، حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا عليه السلام را به همه مسلمانان جهان بالأخصّ شيعيان تبريك مى گوييم. و ذيلا خلاصه اى در شرح زندگانى آن حضرت مى آوريم.

 

حضرت امام رضا(ع) یكی از دوازده فروغ امامت است كه معارف معنوی قرآن و عترت را در مواقع مقتضی به اصحاب و شاگردان خویش تعلیم می‏داد و زمانی در پاسخ به پرسش‏ها پرتو افشانی می‏فرمود و نیز از طریق مباحث علمی و احتجاجات عقیدتی، كلامی و برهانی افاضه می‏فرمود، چنین برنامه هایی موجب گردید تا فرهنگ و اندیشه اسلامی، غنی و پربار گردد، باورها و ارزش‏های دینی صیانت شود. آن ستاره هشتم هدایت از عمده‏ترین پایه‏های دیانت و جوشان‏ترین چشمه‏های حكمت و یقین به شمار می‏رود كه اسرار نبوت، ودایع رسالت و امامت بعد از پدر بزرگوارش حضرت امام كاظم(ع) به ایشان انتقال یافت. حضرت علی بن موسی‏الرضا(ع) فرزند پیشوای پاك و پارسایی است كه در فرصت‏های مقتضی به رغم اختناق، فشارهای سیاسی و توطئه‏های گوناگون خلفای خلافكار معاصرش، به نشر احكام و معارف الهی پرداخت و میراث گرانقدری از فرهنگ سترگ اهل بیت(ع) را در دسترس علاقه‏مندان، در اعصار بعد قرار داد.

 

صبر، شجاعت، عبادت و تقوای امام هفتم و در یك كلام شخصیت ملكوتی آن حضرت در حدّی بوده است كه در زمان خود كسی در برتری مقام ورع و معنویت آن وجود بابركت هیچ گونه تردیدی نداشت. رنج‏های طاقت فرسایی كه امام موسی كاظم(ع) در راه دفاع از اسلام و مبارزه با باطل متحمل گردید اشتیاق و رسالت ایشان را در جهت گسترش حق‏طلبی و حراست از اعتقادات آسمانی نشان می‏دهد.
مقام علمی و شخصیت معنوی امام رضا(ع) نیز مورد تأیید دوستان و دشمنان بوده و می‏باشد در زمانی كه برخی علمای درباری و سیاستمداران منحرف در صدد آن بودند تا در فرهنگ اسلامی خدشه وارد نمایند آن بدر منیر با تعلیمات الهی راه اجداد و نیاكان و پدر پرهیزگارخویش را استمرار بخشید و موازین دینی ناب را از گزند انحراف و زوال رهانید و گام‏های ارزنده و مهمی در جهت تنویر افكار افراد جامعه و آشنایی مردم با چهره واقعی حكّام عباسی و نیز عدم مشروعیت آنان برداشت و لحظه‏ای از پرورش شاگردانی پرمایه، ارشاد مردم، دفاع از حریم حق و مقاومت در برابر باطل، غفلت ننمود و سرانجام در این مسیر به شهادت رسید.

 

 

مادری نیكوسرشت

مادر آن امام همام كنیزی از شمال آفریقا یا جنوب اروپا بود كه به مدینة‏النبی انتقال یافت و او را تكتم مرسیه می‏نامیدند. یاقوت حموی مرسی را از شهرهای جزیره سیسیل می‏داند(1) ولی برخی گفته‏اند این ناحیه همان بندر مارسی واقع در جنوب فرانسه است(2) البته در حریم امام موسی بن جعفر(ع) او را تكتم صدا نمی‏كردند و مادر امام هفتم وی را كه عروسش بود، طاهره نامید و گفته‏اند لقبش نجمه بود، هاشم معروف حسنی می‏گوید: امام رضا(ع) از مادری به نام خیزران زاده شد و اضافه می‏كند این زن، كنیزی از نوبیه (از نواحی سودان كنونی واقع در شمال آفریقا) به نام اروی ملقّب به شقراء بوده است.(3) و در پاره‏ای منابع این بانو با كنیه امّ البنین(مادر فرزندان) معروف گردید و نامش را به استناد سروده‏ای تكتم ذكر كرده‏اند كه ترجمه‏اش چنین است: «برترین مردم از نظر شخصیت، پدر، قبیله، و اجداد همانا علی (حضرت امام رضا(ع)) بزرگوار است. او را تكتم به عنوان هشتمین سمبل دانش و بردباری به عنوان امامی كه حجت حق است برایمان به ارمغان آورد.»(4)
امام كاظم(ع) تكتم را از مردی كه اهل مغرب( مراكش كنونی واقع در شمال آفریقا) بود، برای مادر ارجمند خویش، حمیده مصفاة، ابتیاع فرمود. در ابتدا آن برده فروش آفریقایی نُه كنیز را به امام هفتم عرضه داشت، امّا، حضرت هیچ كدام را نپذیرفت و فردی جز آنها را خواستار گردید. برده فروش كنیز دیگری را نام برد كه در آن زمان دچار بیماری و كسالت بود، امّا از ارائه‏اش اجتناب نمود، امام كاظم بازگشت و روز دوّم هشام بن حمران را مأمور نمود هشتاد دیناری را كه فروشنده به عنوان بهای این كنیز می‏طلبد، به وی بپردازد او هم چنین كرد و آن فرد بیمار را خواستار گشت، لیكن مرد مزبور خودداری ورزید، مگر به شرط معرفی مردی كه روز گذشته همراه با خریدار بوده است، هشام به او گفت: مردی از بنی هاشم است و توضیح بیشتری نداد.
در این هنگام تاجر مغربی به فرستاده امام گفت: این كنیز مریض را از اقصی نقاط مغرب برای خویش ابتیاع نموده است و به زنی از اهل كتاب برخورده و آن بانو از وی خواسته است تا
كنیز را به او بفروشد، امّا در جوابش، خاطرنشان ساخته است: فروشی نیست و به خودم تعلق دارد. آن زن در پاسخش گفته است: این فرد را شایسته تو نمی‏دانم. بلكه او برای مردی از بهترین انسان‏های روی زمین خواهد بود.(5) پسری به دنیا می‏آورد كه مردمان جهان تسلیم او می‏گردند و آن كنیز باكره بود.(6)
هنگامی كه امام هفتم آن كنیز را خریداری نمود، اصحاب خویش را فراخواند و به ایشان فرمود: وی را جز به فرمان خداوند متعال خریداری ننموده است و چون از حضرت چگونگی ماجرا را جویا شدند، فرمودند: در رؤیایی راستین ناگهان جدّم رسول خدا(ص) و پدرم كه سلام خداوند بر آنان بود، به سویم آمدند در حالی كه قطعه حریری با آن دو، بود و چون آن را گشودند، پیراهنی بود كه تصویر این كنیز بر آن نقش گردیده بود. پس گفتند: ای موسی كاظم بهترین مردمان روی زمین پس از تو، از این كنیز برایت خواهد بود، آنگاه فرمان دادند نامش را علی بگذارم و افزودند خداوند توسط او، دادگری و دل سوزی را آشكار می‏گرداند، پس خوشا به حال آن كسی كه وی را تصدیق نماید و وای بر حال آن كه با او عداوت ورزد و انكارش نماید.(7) امّا تكتم برترین زنان در عصر خود، در دانش، دیانت، پرهیزكاری و متانت بود.
آنگاه كه حمیده مصفاة وی را مالك گردید به علامت تكریمش، هرگز در مقابلش بر زمین ننشست. از نمونه‏های شگفت انگیزی كه حمیده برای فرزندش امام كاظم(ع) بیان داشت، این بود كه: من شكی در پاكی او و نسل وی ندارم و این كنیز را به شما بخشیدم. همانا من در عالم رؤیا، رسول اكرم(ص) را مشاهده نمودم كه خطاب به من فرمودند: ای حمیده، نجمه را به فرزندش موسی (ع) ببخش كه همانا بزودی برایش بهترین مردمان زمین را بدنیا می‏آورد.(8)

نوید نورانی

شیخ صدوق از یزید بن سلیط روایت كرده است كه گفت: همراه جماعتی امام صادق(ع) را در راه مكّه ملاقات كردیم، در آن موقع به امام عرض نمودیم: پدر و مادرم فدایت، شما امامان پاكید و مرگ چیزی است كه كسی را از آن گریزی نمی‏باشد، پس نكته‏ای بفرمائید تا به واپسین ماندگان خود برسانم، حضرت فرمود: آری این‏ها فرزندان من هستند و این بزرگ ایشان است، و اشاره فرمود به پسرش موسی كاظم(ع)، و در اوست علم، حلم، فهم، جود ومعرفت به آنچه مردم به آنها نیاز دارند در اموری از دین كه دچار اختلاف شده‏اند و در اوست حسن خلق و حسن جوار(خوش همسایگی) و او دری است از ابواب خداوند متعال و در او صفتی است بهتر از این‏ها، عرض كردم: آن خصلت كدام است؟ فرمود خداوند عزّ و جلّ از او بیرون می‏آورد دادرس و فریادرس این امّت را و نیز نور و فهم و حكم این مردم را، بهتر زائیده شده و بهتر نورسیده. پروردگار توسط او خون‏ها را محفوظ می‏دارد، نزاع بین افراد را اصلاح می‏كند، پراكنده‏ها را متحد می‏نماید، شكسته با او التیام می‏یابد، برهنه پوشیده می‏شود و گرسنه سیر می‏گردد. امور خوفناك امنیت پیدا می‏كنند، مردمان مطیع فرمانش می‏گردند، بهترین خلایق باشد در هر حال چه در حال كهولت و چه میان سالی و چه در سنین كودكی و جوانی و قبل از رسیدن به سن بلوغ، عشیره‏اش به سبب او، سیادت می‏یابند. سخنش حكمت و سكوتش علم است برای مردم در آنچه دچار اختلاف گشته‏اند.(9) این است پیش بینی حضرت امام صادق(ع) درباره حضرت امام رضا(ع).
زمانی كه نجمه به حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بارور گشت سنگینی حمل را حس نمی‏كرد و تسبیح، ذكر خداوند و تهلیل را از او می‏شنید در حالی كه فرزندش در رحم بود. شیخ صدوق كه از طریق اسناد معتبر این نكات را به نقل از مادر امام، روایت كرده است اضافه می‏كند: وی گفته است: چون چنین حالاتی را از درون خود گوش می‏دادم دچار خوف و هراس گشتم و وقتی از خواب بر می‏خاستم دیگر صدایی به گوشم نمی‏رسید (زیرا وی اذكار مورد اشاره را هنگامی كه خواب بود از طفل خود می‏شنید.)(10)

 

میلادی مبارك

 

سرانجام روز پنج شنبه یازدهم ربیع الاول سال 153 هجری و پنج سال بعد از شهادت ششمین فروغ امامت در شهر مدینه حضرت امام رضا(ع) دیده به جهان گشود. البته شیخ كلینی زمان این ولادت با سعادت را سال 148 هجری ذكر كرده و این خبر را صحیح‏تر دانسته است.(11) شیخ مفید نیز با این قول موافق است.(12) علامه مجلسی در بحارالانوار و كفعمی در مصباح منیر چنین نظری دارند امّا ابن شهر آشوب سروی مازندرانی نقل نخست را می‏پذیرد و می‏افزاید آن را غیاث بن امید از اهل مدینه شنیده است.
در هر حال امام رضا(ع) در میان سی و چند فرزند حضرت موسی بن جعفر(ع) به عنوان بزرگترین آنها، دانشمندتر، شریف‏تر، مقدس‏تر و زاهدتر، در این تاریخ مدینه را بوجود مبارك خویش غرق نور و سرور نمود.(13)
با اعتماد به قول كلینی در «كافی» و طبرسی در «اعلام الوری»، ولادت امام رضا(ع) به فاصله كمتر از یك ماه بعد از شهادت امام ششم رخ داده است و مؤید آن خبری می‏باشد كه از امام كاظم(ع) نقل گردیده است كه آن حضرت بارها خطاب به فرزندان خویش می‏فرمود: این برادر شما، علی بن موسی «عالم آل محمد» است. راجع به امور دینی خود، از او بپرسیدو هرچه می‏گوید به ذهن خویش بسپارید چون من از پدرم جعفر بن محمد(ع) مكرر می‏شنیدم كه می‏فرمود: عالم آل محمد در صلب توست و او همنام امیرالمؤمنین(ع) است و ای كاش من او را می‏دیدم.(14)
آن روز كه این وجود مبارك بدنیا آمد، نسیمی از نور، زمین را از عطر میلادش روشن ساخت، عرشیان و فرشتگان مقدم مُنورش را گلباران كردند، آسمان شادمان و آیینه بندان و زمین زیر چتر خورشیدی در انتظار در آغوش كشیدن مردی از تبار رسول اكرم(ص) پر تپش شده بود و آن روز خجسته نه تنها مدینه، حجاز كه جهان اسلام مواج از شفافی عشق شده و آسمان نورافشان گردید. لحظه‏ها بر قدوم این نوزاد كرنش نمودند. از اوج ملكوت تا سطح زمین، از كوه تا دشت، از بالا تا پایین با تابندگی جذّاب مهتاب و درخشش ستارگان، چراغانی شده بود. نور و سرور در حجاز خیره كننده، دل‏انگیز و دل‏پذیر بود، روزی كه خورشید هشتم بامداد سعادت و ابتهاج را اعلام داشت، فراز ملكوت لبخند می‏زد. مردمان نیز شكر گزار بودند چرا كه مشیّت الهی بر این تعلق گرفته تا بر جهانیان منّت بگذارد و فروغی درخشان را به گیتی بیاورد. شخصیتی مشعشع و مقدس كه نمی‏توان او را در قالب الفاظ و مفاهیم محدود وصف كرد.

جوانه‏ های جاوید

وقتی این كودك پا به عرصه وجود نهاد حمیده مصفاة مادر او را ملقب به طاهره نمود.(15) امام هنگامی كه متولد گردید، با دو دستش به مادر خویش تكیه نمود و سرخود را به سوی آسمان بالا برد و شهادت به یكتایی خداوند متعال، فرستاده‏اش و اوصیائش را بر زبان جاری نمود، همانگونه كه سنت متداول در فرزندان ائمه است آن حضرت ختنه شده و ناف بریده پای بر گیتی نهاد. پس از آن پدرش بر نجمه وارد گردید و فرمود: ای نجمه گوارایت باد این كرامت و لطفی كه از سوی پروردگارت می‏باشد. آنگاه حضرت، نوزاد را در آغوش گرفت، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه را زمزمه فرمود و با آب فرات كامش را برداشت و وی را به مادرش برگردانید و فرمود بگیرش كه همانا او باقی مانده خداوند بر روی زمین است...(16)
ابن بابویه به سند معتبر از محمد بن زیاد روایت كرده است كه وی گفت حضرت امام كاظم(ع) در روزی كه حضرت امام رضا(ع) متولد گردید، فرمودند: این فرزند من ختنه كرده و پاك و پاكیزه بدنیا آمد و لیكن ما تیغی بر موضع ختنه ایشان می‏گردانیم از برای متابعت سنت نبوی. نقش خاتم آن حضرت ماشاء اللّه لاقوة الا باللّه و به روایتی حسبی اللّه بوده است. محدث قمی می‏گوید این دو نقل با هم منافاتی ندارد زیرا آن حضرت را دو انگشتر بوده است یكی از خودش و دیگری از پدرش به وی به ارث رسید بود چنانچه كلینی از موسی بن عبدالرحمن روایت نموده است.(17) در خصوص فضایل و عبادت مادر امام نقل كرده‏اند. در ایام شیرخوارگی حضرت، یادآور شد كس دیگری را كه شیر دارد مشخص كنند تا او را در این زمینه كمك كند، پرسیدند مگر شیر تو كم است؟ جواب داد، نه از این بابت مشكلی ندارم ولی در اثر اشتغال به شیردادن، از انجام نوافل و ذكرهای مستحبی باز می‏مانم بدین جهت نیروی كمكی می‏خواهم تا از این امور بازنمانم.(18)

 

نام، لقب و كنیه

امام كاظم(ع) فرزندش را علی نامید، ابوعماره می‏گوید چون به امام هفتم عرض كردم، امام پس از خویش را معرفی كنید، آن حضرت پس از توضیحی در مورد امامت كه امری الهی است و امام از سوی خدا و رسولش معرفی می‏گردد، فرمود: پس از من امر امامت به پسرم علی(ع) می‏رسد كه هم نام امام اول علی بن ابی طالب(ع) و امام چهارم علی بن الحسین (ع) است.(19) آری امام هشتم علی نامیده شد و به رضا ملقب گردید كه این عنوان كه برایش تعیین گشت فرمانی از جانب پروردگار برپیامبرش حضرت محمد(ص) بود كه بر زبان جبرئیل امین جاری گشت و نیز كنیه آن حضرت ابوالحسن گردید.(20) لقب هایی چون صابر، فاضل، وفی، مرضی نیز برای امام هشتم، در منابع معتبر، ذكر كرده‏اند.(21) رضا در كتب لغت معانی متعددی چون دوست، محب، خشنودی و مانند آن دارد ولی علمای شیعه این لقب را به معنای راضی به رضای خداوند یا مرضی خدا و رسول گفته‏اند، عدّه‏ای از مورخان نوشته‏اند وقتی مأمون خلیفه عباسی امام رضا(ع) را برای ولایت عهدی خویش برگزید، حضرت را رضای آل محمد نامید.(22)
برخی دیگر ذكر كرده‏اند چون دوستان و دشمنان نسبت به این مقام سیاسی امام رضا(ع) اظهار خشنودی نمودند و چنین وضعی برای پدران ایشان رخ نداد از این رو تنها آن حضرت به «رضا» معروف گردید.
شیخ صدوق هم بنا به روایتی در عیون اخبار الرضا گفته است: باید یادآور شد داعیان و مبلغان بنی عباس در اواخر حكمرانی امویان مردم را دعوت كردند كه به رضا از آل محمد بیعت كنند یعنی این كه بدون آن كه از كسی نام ببرند، چنین عنوانی را مطرح می‏كردند زیرا خلافت امویان فاقد مشروعیت است و باید به كسی از خاندان رسول اكرم(ص) كه مورد رضایت همه باشد بیعت نمود و چون مأمون خود از بنی عباس بود و این خاندان نیز با حكومت آل علی مخالف بودند، وی حضرت علی بن موسی الرضا را به ولایت عهدی برگزید و همه به این انتخاب رضایت دادند و مصداق «رضا من آل محمد» در حق آن حضرت محقق گردید، البته شیخ صدوق ضمن مطرح نمودن چنین موضوعی، در ادامه، آن را صحیح نمی‏داند و به روایت دیگری اشاره دارد كه در آن آمده است: به حضرت امام محمد تقی(امام جواد(ع)) عرض شد: آیا هر یك از پدران شما رضای خدا و رسولش نمی‏باشند، چرا از میان همه آنان پدرتان به «رضا» موسوم گردیده است؟ حضرت پاسخ داد: همانا مخالفان اَمرِ امامت به رهبری
حضرتش راضی و خشنود گردیدند همانطور كه موافقان امر امامت نیز از این امر اعلام رضایت كردند و برای هیچ كدام از ائمه چنین امری بوجود نیامده است.(23) علامه محقق سید عبدالرزاق مُقرّم پس از ذكر این حدیث خاطر نشان نموده است: این استدلال یا صرفاً برای قانع گردانیدن سؤال كننده است و متناسب با درك و فهم او مطرح شده است یا برای بیان سرّ الهی كه در نامگذاری حضرت امام رضا(ع) وجود داشته است و گرنه حدیث صحیفه كه از آسمان نازل گردیده گواه این نكته است كه القاب ائمه نیز همانند اسامی مباركشان از جانب خداوند متعال كه عصمت را در آن وجودهای مقدس به ودیعت نهاده، انتخاب شده است.(24)
ابن بابویه به سند خود از بزنطی روایت كرده است به خدمت امام تقی (ع) عرض كردم گروهی از مخالفانتان گمان می‏كنند والد شما را مأمون ملقب به رضا گردانید در هنگامی كه آن حضرت را به عنوان ولایت عهدی خود انتخاب كرد. حضرت فرمود: سوگند به خداوند دورغ می‏گویند بلكه حق تعالی او را به رضا مسمّی گردانید برای آن كه پسندیده خداوند در آسمان بود و رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) در زمین از او خشنود بودند و ایشان را برای امر امامت پسندیدند و نیز به سند معتبر ابن بابویه از سلیمان بن حفص روایت كرده است امام كاظم(ع) پیوسته فرزند خود را رضا می‏نامید و می‏فرمود: بخوانید فرزندم را رضا و گفتم به فرزند خود رضا و وقتی آن حضرت را مورد خطاب قرار می‏داد ابوالحسن می‏نامید و چون امام موسی بن جعفر را ابوالحسن اوّل می‏نامند برای امتیاز لقب امام هشتم، آن حضرت را ابوالحسن ثانی گفته‏اند.(25) علامه مجلسی در كتاب جلاء العیون در احوال حضرت امام رضا(ع) علاوه بر اسامی، القاب و كنیه هایی كه بدانهااشاره كردیم افزوده است به آن حضرت قرة اعین المؤمنین و غیظ الملحدین نیز گفته‏اند.(26)

سیمای با صلابت و دوران صباوت

امام هشتم از نظر قیافه و سیمای ظاهری بسیار پرجذبه و زیبا بودند، صورت مباركشان گندم گون، محاسن و قامتی معتدل داشتند. در چشمان درشت و سیاهشان كه از زیر ابروان پر پشتشان نمایان بود، یك جهان جذبه و نفوذ معنوی موج می‏زد و همچون جدّ بزرگوارشان، رسول اكرم(ص) دو رشته گیسو، چهره جذابشان را در میان داشت. نوشته‏اند حضرتشان شبیه‏ترین مردم به خاتم رسولان در عصر خودش بود، وقار، سطوت، متانت و هیبت آن حضرت در اوج بود. در عین حال جامه‏ای ساده و غالباً پیراهنی از پارچه‏های خشن برتن می نمودند و تنها در مجالس عمومی و در میان مردم جبّه‏ای لطیف بر رویش می‏پوشیدند، ابن عباد می‏گوید: امام، تابستان‏ها بر روی حصیری می‏نشستند و زمستان‏ها بر گلیمی استراحت می‏نمودند و تنها برای برخی نشست‏های جمعی، خویشتن را در مواقعی می آراستند.(27) آن حضرت همچون سایر ائمه طاهرین، از همان سنین كودكی، رشد و كمال عقلی و اخلاق فوق العاده‏ای داشتند. حضرت امام كاظم(ع) در خصوص ایشان اشتیاق فراوانی بروز می‏دادند و علوم، معارف و رازهای امامت را به فرزندشان تعلیم می‏دادند و برای آن كه شیعیان پس از شهادت امام هفتم حیران نگردند مقام شامخ امامت وی را به اصحاب نزدیك و پیروان خاص و مورد اعتماد خویش گوشزد می‏فرمودند. مفضّل بن عمرو می‏گوید: خدمت امام موسی بن جعفر(ع) مشرف شدم در حالی كه فرزندشان علی بن موسی الرضا(ع) در دامنشان قرار داشت و او را غرق بوسه می‏ساختند، و زبانشان را می‏مكیدند و گاهی بر دوش خویش سوار می‏كردند و زمانی كودك را در آغوش خویش می‏فشردند و خطاب به او می‏فرمودند: پدر و مادرم قربانت! چقدر بویت خوش، اخلاقت پاك و برتری و فضیلت تو آشكار است، عرض كردم: فدایت گردم برای این كودك علاقه و ارادتی در قلبم ریشه دوانید كه نظیر آن برای احدی جز شما در دلم قرار نگرفته است، حضرت فرمود: ای مفضّل نسبت او با من همچون نسبت من به پدرم می‏باشد یعنی همانگونه كه از میان فرزندان امام صادق(ع) منصب امامت تنها به امام كاظم رسید از بین فرزندان ایشان، او وارث این مقام معنوی و ملكوتی است. عرض كردم آیا پس از شما او صاحب امر و حجت خدا بر روی زمین است، فرمود: آری هر كس از او پیروی كند رستگار گردیده و هر كس از فرمانش سرپیچی نماید كافر می‏گردد.(28) آری حضرت رضا در پرتو تعالیم پدر بزرگوارش نشو و نما نمود و بالید و علوم و فضایلی را كه آن حضرت از پدران خویش به ارث برده بود، دریافت نمود. آن امام همام حدود سی و پنج سال در پرتو درخشندگی پدر پارسایش زیست و از خرمن فیضش خوشه‏ها برچید و با این وصف دوران كودكی، نوجوانی و جوانی ایشان در زمان حیات امام كاظم(ع) بوده و با شهادت پدر رهبری معنوی و سیاسی جامعه را عهده‏دار شدند.

ابرهای تیره

در ایامی كه امام رضا(ع) همراه پدر بود شاهد محنت‏ها و رنج‏های فراوانی گشت كه بر امام كاظم(ع) وارد گردید. در این دوران آن حضرت با تألماتی جانكاه مصائب گوناگونی را لمس می‏نمود و در سنین صباوت و نوجوانی كاملاً احساس می‏كرد همان جاهلیت امویان و حتی تیره‏گی‏های قبل از ظهور اسلام توسط عباسیان رشد سرطانی پیدا كرده است و همین ناملایمات، آزارهایی را متوجه خاندان نبی‏اكرم(ص) ساخت. وضع آشفته و نابهنجار حاكمان چنین روزگاری بر تمامی مردم آشكار بود. بلای خانمان سوز ستم، فساد و تباهی زمامداران خودسر فراگیر شده و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در چنین نابسامانی هایی پناهگاه امت مسلمان و شیعیان به شمار می‏رفتند، فریاد رس دادخواهان بودند و محور تشكل، انسجام و مقاومت جبهه‏های حق و حامیان ارزش‏های ناب به حساب می‏آمدند. هنگام ولادت امام رضا(ع) منصور دوانیقی، خلیفه عباسی، در اوج سلطه بود و برای تثبیت پایه‏های حكومت خویش انسان‏های فراوانی را كشت و علما و مشاهیر و اصحاب اهل بیت و علویان را مورد آزار، شكنجه و فشار سیاسی قرار داد. وقتی كه امام در ایام نوجوانی مشاهده می‏كرد انسان‏هایی با اخلاص، وارسته و مبارز توسط عباسیان به شهادت می‏رسند قلبش بر اثر این ستم‏ها محزون می‏گردید. آن حضرت در چنین اوضاع و احوالی حامی پدر بود و دمی نمی‏آسود و می‏كوشید حلقه‏های متعدد مؤمنان و فرزانگان شیعه را به وجود مبارك امام كاظم(ع) متصل نماید و آنان را از حقایق مسلّم آگاه نماید.(29)

نیرنگ كم رنگ

دوران سیاه خلافت غاصبانه منصور عباسی با هلاكت وی به پایان رسید و پس از وی فرزندش محمد معروف به مهدی عباسی روی كار آمد وی نخست با اعلام عفو عمومی تمام زندانیان سیاسی را آزاد كرد و به آزار و كشتار مردم خاتمه داد و مقداری از موجودی بیت المال را بین مردم تقسیم نمود(30) ولی متأسفانه پس از مدتی چهره اصلی خود را نشان داد و به فساد و عیاشی روی آورد و فریاد اعتراض بزرگان و غیور مردان را بلند ساخت.(31) موقعی نگرانی امام هفتم و فرزندش حضرت امام رضا(ع) از این اوضاع شدت یافت كه مهدی هرگونه حركت حق خواهانه‏ای را برای حفظ حكومت خود، در گلوی مؤمنان و مبارزان خاموش می‏ساخت. از آن سوی مهدی می‏دید كه پیروان ائمه از دور و نزدیك به سوی امام كاظم(ع) روی می‏آورند و وجوه و اموال شرعی خویش را متوجه كانون امامت كرده‏اند. مهدی چنین وضعی را نیز برای حفظ نشر تشكیلات فرمانروایی بسیار خطرناك یافت و از بیم زوال تاج و تخت، تصمیم به بازداشت امام گرفت تا به تصوّر باطل خویش، حضرت را از این راه با تنگناهایی مواجه سازد و از محبوبیت معنوی، علمی و اجتماعی فروغ هفتم بكاهد. از این روی به فرماندار خود در مدینه نوشت هرچه زودتر امام را به بغداد مركز حكومت، انتقال دهد و او هم ناگزیر گردید چنین كند و حضرت موسی بن جعفر(ع) تحت فشار حكومت وقت، خانواده و آشنایان خویش را كه در شهر پیامبر اقامت داشتند، ترك فرمود و به بغداد عزیمت نمود. چون امام به شهر مذكور رسید مهدی دستور بازداشت ایشان را داد و حضرت را روانه زندان نمود. حضرت امام رضا(ع) از فراق پدر و نیز شرایط سختی كه برای آن فروغ فروزان فراهم كرده بودند متأثر گشت اماگویا در اعماق قلب آن نوجوان آرامش خاصی دیده می‏شد، زیرا پدر به ایشان اطمینان داده بود كه در این سفر هیچ گونه خطری او را تهدید نمی‏نماید. به زودی به آغوش خانواده بازخواهد گشت و مدتی طول نكشید كه مهدی عباسی بر حسب پاره‏ای ملاحظات سیاسی، امام را آزاد ساخت و با مراجعت ایشان به مدینه موافقت كرد. در همین زمان مهدی عباسی با كوله باری از فساد وزر و وبال به هلاكت رسید.(32)

نسیم و طوفان

با مرگ وی، از روزنه امید، نوری تابیدن گرفت و پرندگان بر پنجره خانه آرامش سرود امنیت و آزادی سر می‏دادند و چنین نغمه سرایی می‏كردند: باشد كه دیگر شرایط برای پرتو افشانی آفتاب امامت مهیا گردد، بار سنگین ستم از دوش انسان‏های مؤمن و شیعیان مخلص فرود آید، پرچم عدالت برافراشته گردد و زمینه برای رشد و تعالی ارزش‏های معنوی فراهم شود، درخت دیانت، دل‏ها را قوت بخشد، امّا مردم در ساحل امیدواری در حال دریافت چنین پیام‏های نوید بخشی بودند كه ناگهان توفانی وحشتناك وزیدن گرفت و امواجی سهمگین بوجود آورد زیرا هادی عباسی كه جوانی 25 ساله بود، نگذاشت مؤمنین و پیروان خاندان عترت از بركات دریای امامت بطور كامل مستفیض گردند و چنان كرد كه اسلافش نمودند.
حضرت امام رضا(ع) در این دوران نیز با دشواری‏های زیادی مواجه گشت و از این كه جوانی باده گسار، مخمور، مغرور و دلباخته مقام و مال و منال و تهی از تربیت، معرفت و دانش و مشحون از امیال شهوانی و هوس‏های بیهوده، بر جامعه اسلامی حكمرانی می‏نماید و خود را خلیفه مسلمانان می‏داند و از سوی دیگر پدرش(امام كاظم (ع)) در خانه به اعتكاف روزگار سپری می‏كند، متأسف بود. در همین هنگام
انسانی معتقد و اصلاح طلب و برخاسته از خاندان عترت یعنی حسین بن علی از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) یا صاحب قیام فخ سكوت شب‏پرستان كور دل را درهم شكست‏و در این زمینه و نیز قیام پربار وی نباید نقش الهام بخش امام كاظم(ع) را فراموش كرد.(33) پس از این قیام، هادی عباسی نسبت به اولاد علی(ع) سخت‏گیری را افزایش داد، حق آنان را كه از بیت المال پرداخت می‏شد قطع نمود و به تعقیب و دستگیری آنان روی آورد. حضرت امام رضا(ع) در چنین اوضاع مرارت باری بیست بهار را سپری می‏نمود.(34)
با مرگ هادی عباسی برادرش هارون الرشید مقام خلافت را تصاحب كرد و چون بر اوضاع مسلط گردید دستور اخراج علویان را از سرزمین حجاز صادر كرد. در دوران جوانی امام رضا كه مقارن با روزگار خلافت هارون بود نیز هیچ وقت سختی‏ها و مرارت‏ها از آن حضرت جدا نگردید و چون هارون امام كاظم(ع) را بنابر برخی روایات مدت چهارده سال در زندان‏های هولناك بغداد محبوس ساخت فشارهای سیاسی بر امام هشتم فزونی گرفت تا آن كه سرانجام در 25 رجب سال 183 هجری پدرش در سن 55 سالگی به شهادت رسید. وقتی امام هفتم را از مدینه به عراق انتقال می‏دادند، آن امام همام خطاب به فرزند بزرگوارش فرمود: تا وقتی من زنده‏ام باید در دهلیزخانه بخوابی، خادم می‏گوید هر شب رختخواب آن حضرت را در ورودی منزل می‏گسترانیدم و ایشان بعد از عشاء تشریف می‏آورد و تا صبح در دهلیز بود و چون فجر طلوع می‏كرد به خانه خویش می‏رفت و چهار سال بر این منوال بود. در یكی از شب‏ها دیدم حضرت نیامدند تا آنكه روز بعد فرا رسید و مشاهده كردم امام رضا(ع) نزد بانوی حرم، امّ احمد، رفته و خطاب به وی فرمود: امانتی را كه پدرم بتو سپرده است بیاور و تحویلم بده. ام احمد متوجه شد كه امام هفتم به شهادت رسیده است پس از آن وی آنها را كه ودایع امامت بود و هفتمین امام تحویلش داده بود، به امام علی بن موسی الرضا(ع) سپرد و از این زمان امامت هشتمین فروغ درخشان سپهر ولایت و رهبری آغاز گردید.(35)

پی نوشت :

1. معجم البلدان، یاقوت حموی، ذیل مرسی.
2. معصوم نهم، جواد فاضل، ص 62.
3. الائمة الاثنی عشر، هاشم معروف حسنی، ج 2، ص 359.
4. اعلام الوری، طبرسی، ص182.
5. اثباة الوصیة، مسعودی، ص 168.
6. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 14 ـ 13.
7. الامام الرضا(ع)، علامه سید عبدالرزاق مقرّم، ص 24.
8. كشف الغمه فی معرفة الائمه، علی بن عیسی اربلی، با ترجمه فخرالدین علی بن حسن زواری با عنوان ترجمة المناقب، ج 3، ص 131.
9. منتهی الآمال محدث قمی، ج 2، ص 456 ـ 455.
10. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 14، مأخذ قبل، ص 459.
11. اصول كافی، كلینی، كتاب الحجة باب الاشارة و النص علی الامام الرضا(ع)، ج 2، ص 489.
12. الارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 243.
13. همان، ص 244.
14. اثباة الهداة، شیخ حر عاملی، ج 6، ص 28؛ اعلام الوری، ص 190.
15. بحارالانوار، ج 49، ص 5 ؛ عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 16 ؛ اعلام الوری، ص 313.
16. ترجمة المناقب، ج 3، ص 13.
17. منتهی‏الآمال، ج 2، ص 460.
18. همان و نیز كتاب حضرت رضا، فضل اللّه كمپانی، ص 13.
19. كافی ج 1، ص 316 ؛ اعلام الوری، ص 305.
20. كفایة الاثر، ابن خراز قمی، ص 306 ؛ الامام الرضا، علامه مقرّم، ص 26.
21. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 366.
22. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 13، ص 5659.
23. علل الشرایع، شیخ صدوق، باب 172، ص 90.
24. الامام الرضا، ص 26.
25. منتهی الآمال، ج 2، ص 456، معصوم نهم و...، ص 120.
26. جلاء العیون، مجلسی، ص 542.
27. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 187.
28. اثباة الهداة، ج 6، ص 21.
29. كشف الغمه فی معرفة الائمه، ج 3،ص 94.
30. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 405 ـ 402.
31. تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص 276 ؛ حیاة امام موسی بن جعفر، ج 1، ص 434.
32. بحارالانوار، ج 48، ص 148، وفیات الاعیان، ابن خلكان، ج 4، ص 393 ؛ الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 5، ص 72 ؛ تاریخ بغداد، ج 1، ص 394 ؛ احقاق الحق، قاضی نور اللّه شوشتری، ج 4، ص 323.
33. نك: ماهیّت قیام فخ، سید ابوفاضل رضوی اردكانی.
34. پیشوای آزاده، مهدی پیشوایی، ص 68 ـ 67 ؛ مروج الذهب، مسعودی، ج 2، ص 314 ـ 313.
35. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 108 ؛ اثباة الوصیة، ص 151 ؛ تتمة المنتهی، محدث قمی، ص 176.

 
انتهای پیام/.