تعبیری که در بیانات رهبری در دیدار با فعالان قرآنی بیان شد و با این آیه بیان فرمودند که با داشتن این آرامش و سکینه مسیر بندگی ، تقوا و ایمان هموارتر می شود...
انسان مادامی که در دنیا به سر می برد دچار انواع تغییرات روحی و روانی می شود. گاهی سرخوش و پر انرژی است و گاهی کسل و بی حوصله، گاهی در ترس و وحشت به سر می برد و گاهی در امنیت خاطر، زمانی سرشار از امید به زندگی است و زمانی نگران و افسرده، لحظاتی آتش خشم و غضب و نفرت از جانش زبانه می کشد و مدتی در پشیمانی وحسرت و سرخوردگی است و این جا است این است که نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) در توصیف حالات روحی انسان چنین می فرماید: (مثل القلب کمثل ریشة بالفلات تعلقت فی اصل شجرة یقلبها الریح ظهراً لبطن) (1) دل انسان مانند یک پر است که در بیابانی به درختی آویزان کرده باشند، و باد آن را دائما زیر و رو کند.
مثنوی این حدیث را اینگونه به نظم در آورده است:
گفت پیغمبر که دل همچون پری است* در بیابانی اسیر صرصری است
باد پر را هر طرف راند گزاف * گر چپ و گر راست با صد اختلاف
آرامش مسئله ای حیاتی
این حالات گوناگون باعث شده تا انسان یکی از حیاتی ترین مسائل زندگی خود را آرامش بداند.در جهان امروز هر کسی از طریقی به دنبال آرامش است و نسخه ی خاص خود را دنبال می کند. یکی تصور می کند با گوش دادن به آهنگ های بی کلام به آرامش می رسد و دیگری دل سپردن به موسیقی طبیعت را چاره ی کار می داند.
انسان مادامی که در دنیا به سر می برد دچار انواع تغییرات روحی و روانی می شود. گاهی سرخوش و پر انرژی است و گاهی کسل و بی حوصله، گاهی در ترس و وحشت به سر می برد و گاهی در امنیت خاطر، زمانی سرشار از امید به زندگی است و زمانی نگران و افسرده، لحظاتی آتش خشم و غضب و نفرت از جانش زبانه می کشد و مدتی در پشیمانی وحسرت و سرخوردگی است
بعضی سپری کردن اوقات را در کنار دوستان و بعضی مسافرت و خلوت در میان کوه و دشت و صحرا را بهترین راه رسیدن به آرامش می دانند و البته که بعضی بدترین راه را برای فراموشی دردها و رنج ها انتخاب می کنند و آن استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدر است.
به راستی کدام راه، انسان را به خواسته اش می رساند و کدامیک می تواند نفس سرکش و مضطربش را رام و آرام کند؟
نسخه ی الهی
برای رسیدن به آرامش باید راهی را انتخاب کنیم که دارای بهترین تناسب با ساختار وجودی ما باشد.چه کسی می تواند ادعا کند من نسبت به تمام زوایای وجودی انسان اطلاعات دقیق و صحیحی دارم و جسم و جان او را حتی بهتر از خودش می شناسم جز خالق انسان ها و خالق کل هستی... آری تنها اوست که می تواند به جان خسته و درمانده ی ما جانی دوباره بخشد و به ما زندگی سرشار از زیبایی و امید و شادابی عطا کند. تنها اوست که می تواند بر زمین های ظلمت زده ی جان هایمان بتابد و سرزمین دل هایمان را غرق در نور هدایت و بصیرت کند.
به دنبال آرامش در میان کلام خالق
قرآن کلام خالق هستی است. قرآن کتاب هدایت است.هدایت از ظلمت ها به سمت نور و هدایت و از پستی ها به اوج قله های سعادت! آنچه را که انسان برای رسیدن به آرامش به آن نیاز دارد به همراه نمونه های تاریخی آن در این کتاب شریف بیان شده است.
قرآن کریم مهمترین عاملی را که سبب آرامش خاطر می شود ، ایمان به خداوند متعال معرفی کرده است. ایمان به خداوند باعث می شود تا انسان در شدیدترین سختی ها و هول انگیزترین لحظات دارای آرامش خاطر باشد.
به نمونه هایی در این باب اشاره می کنیم:
1. در جنگ حنین تعداد مسلمین طبق روایات مشهور و صحیح دوازده هزار نفر بود. این تعداد در هیچ یک از جنگ های گذشته سابقه نداشت و این امر باعث شد تا برخی مسلمانان دچار غرور شده و بگویند :" لن نغلب الیوم" (هیچ گاه با این همه جمعیت امروز شكست نخواهیم خورد).
اما از آنجا که در میان این جمعیت ، افراد تازه مسلمان و ضعیف الایمان هم حضور داشتند درگیری در ابتدا به نفع دشمن تمام شد و موجب فروپاشی سپاه مسلمین شد و جز عده ی کمی (که در حدود ده نفر بودند) در اطراف پیامبر باقی نماندند؛ وضعیت به گونه ای بود که خداوند متعال چنین تعبیری را به کار می برد: (وَ ضاقَتْ عَلَیْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِین) (2) زمین با آن همه وسعتش بر شما تنگ شد، سپس پشت به دشمن كرده و فرار نمودید.
قرآن کریم مهمترین عاملی را که سبب آرامش خاطر می شود ، ایمان به خداوند متعال معرفی کرده است. ایمان به خداوند باعث می شود تا انسان در شدیدترین سختی ها و هول انگیزترین لحظات دارای آرامش خاطر باشد.
خواننده محترم حتما می تواند اوج سختی و وحشتی را که مسلمین را در برگرفته بود تصور کند. سوال اینجاست که چه کسی جز خداوند قادر متعال می توانست به این افراد مایوس و وحشت زده آرامش عطا کند؟ خداوند مومنین را یاری کرد و آرامش را بر دل های آنان نازل کرد: (ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُوْمِنِین) خداوند آرامش و اطمینان خویش را بر پیامبرش و بر مومنان نازل کرد.
تعبیری که در آیه شریفه آمده است نشان می دهد که این سکینه و آرامشی که موجب می شود انسان پیچیده ترین مسائل را در خود هضم کند فقط بر پیامبر و مومنین فرود آمد نه بر همه ی مسلمین.
2. پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه خوابى می بیند كه به اتفاق یارانش براى انجام مناسك "عمره" وارد مكه مى شوند، این خواب را براى یاران خود بیان می کند و همگى شاد و خوشحال می شوند.
در ماه ذى القعده سال ششم هجرت، پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله با جمعیتی در حدود هزار و چهارصد نفر به قصد عمره به سوى مكه حركت می کنند. اما مشرکین جلوی آنها را می گیرند و از ورودشان به مکه جلوگیری می کنند. در نهایت ماجرا به پیمانی ختم می شود که در ظاهر پیروزی کفار و شکست مسلمین است چرا که از نوشتن بسم الله الرحمن الرحیم و رسول الله در این صلح نامه جلوگیری شد و قرار بر این شد تا اگر كسى از قریش مسلمان شد و به مدینه پناه آورد مسلمانان او را به خانواده اش تحویل دهند، اما عكس آن لازم نیست ! هر کدام از این مسائل به تنهایی کافی بود تا مسلمین و علی الخصوص مومنین را در غم و اندوه عمیقی فرو برد. اما خداوند متعال سکینه و آرامش خود را بر قلوب آنها مسلط کرد تا نه تنها از ایمان و استقامت آنها کم نشود بلکه بر ایمان ایشان نیز افزوده شود: (هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّكِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُوْمِنِین لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِم) (3) او كسى است كه سكینه و آرامش را بر دلهاى مومنان نازل كرد تا ایمانى بر ایمانشان بیفزاید. آن چنان آرامشى كه در فاصله ای طولانی با شهر خود در میان انبوه دشمنان سلاح به دست، با نداشتن اسلحه كافى (چون براى زیارت آمده بودند نه براى جنگ) ترس و وحشتى به دل راه نمى دادند، و همچون كوه استوار و پا بر جا ایستاده بودند. (در این آیه شریف نیز خداوند متعال نزول سکینه را مخصوص قلوب مومنین می داند)
سخن آخر
ایمان به خداوند سبب می شود که مومن در هیچ لحظه ای آرامش خود را از دست ندهد و با توکل به او همواره امید به یاری خداوند داشته باشد ، چرا که این وعده ای است از طرف خداوند متعال: (وَ كانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُوْمِنِینَ) (٤) "همواره این حق بر ما بوده است كه مومنان را یارى كنیم"
به امید روزی که همه ی دلها آرام به یاد خدا باشد.
پی نوشت ها:
1. نهج الفصاحة ص: 346
2. توبه 25
3. فتح 4
4. روم 47