معمولا دلیل جدا شدن شیخ از مشروطهخواهان را مشروعه نبودن و التزام نداشتن به شرع در مدل مشروطه معرفی می کنند؛ اما عدهای این دلیل را همه واقعیت نمیپندارند و معتقدند شیخ به دلایلی دیگری با مشروطه خواهان مخالف بود.
یکی از شخصیتهای مبهم تاریخ معاصر ایران، شیخ فضل الله نوری است. عدهای او را انقلابی اسلام خواهی میدانند که هم زیر بار استبداد نمیرفت و هم مشروطه سکولار را نمیپذیرفت؛ اما عدهای دیگر از تاریخ پژوهان، خود او را تا حدی سکولار میدانند و یکی از دلایل مخالفت او با مشروطه خواهان را مبارزه آنها با سلطنت تلقی میکنند.
بعضی او را نسبت به مناسبات داخلی و سیاست دولتهای خارجی آگاه و با بصیرت میدانند و عدهای دیگر او را مرتجع و مخالف با مفاهیمی همچون آزادی بیان، تفکیک قوا و قانونگذاری معرفی میکنند.
کمتر کسی در تاریخ معاصر وجود دارد که تا این حد درباره او اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ البته تقریر رایج بعد از انقلاب اسلامی که در کتابهای درسی نیز منعکس شده، رویکردی مثبت و مقدس نسبت به شیخ فضل الله نوری است؛ اما برای اینکه بدانیم کدام شیخ به واقعیت شبیهتر است، باید نظرات او در مهم ترین دوره زندگیاش، یعنی انقلاب مشروطه را مورد بررسی قرار دهیم.
مخالفین چه میگویند؟
معمولا دلیل جدا شدن شیخ از مشروطهخواهان را مشروعه نبودن و التزام نداشتن به شرع در مدل مشروطه معرفی می کنند؛ اما عدهای این دلیل را همه واقعیت نمیپندارند و معتقدند شیخ به دلایلی دیگری با مشروطهخواهان مخالف بود.
آنچه در تاریخ وجود دارد و موافقین شیخ هم آن را رد نکردهاند جملاتی است که از شیخ درباره مخالفت با آزادی و قانونگذاری و همچنین دفاع او در یک دوره از محمد علیشاه نقل شده است.
صادق زیبا کلام در کتاب سنت و مدرنیته به چند دلیل مخالفت شیخ اشاره میکند و سه دلیل آن را اساسی عنوان میکند. از نگاه او یکی از ایرادات بنیادی شیخ به مشروطه و مشروطهخواهان آن بود که اگر مقصود آنان تقویت اسلام است پس، «چرا اینقدر تضعیف سلطان اسلام پناه(لقب محمد علیشاه) را میکردند...و چرا به همه نحو تعرضات احمقانه نسبت به سلطان مسلمین کردند.»[1]؛ در حقیقت این پژوشگر تاریخ معتقد است، شیخ دو شان برای پیامبر قائل بود: یکی دنیوی و دیگری معنوی؛ دنیوی را سلاطین عادل و تابع شرع باید بر عهده داشته باشند و بعد معنوی را علما و فقهای اسلام.
دلیل دیگر مخالفت شیخ با مشروطه را در اعتقاد آنها به آزادی بیان و قلم میداند. اولا وی آزادی را به این معنا که انسان آزاد است نمی پذیرفت؛ او معتقد بود که شریعت برای یک فرد مسلمان شامل مجموعهای از باید و نباید ها است و این آزادی با باید و نباید شرعی نمیسازد. بعد دیگر مخالفت شیخ با آزادی، در نگرش او به حکومت و آزادی انتخاب حاکم بر میگشت، در حالی که در اسلام حق تعیین قانون و حاکم از آن خداست.[2]
سومین ایراد مربوط به قانونگذاری بود. شیخ میگفت این قوانین با اصل برابری همه افکار و ادیان و مذاهب همراه است، در حالی که اسلام امتیازی برای مسلمانان در نظر گرفته است و در حالی که قانونگذاری با تفاوت مسلمین و کفار در تعارض است.[3]
دفاع موافقین از شیخ نوری
آنچه در تاریخ وجود دارد و موافقین شیخ هم آن را رد نکردهاند جملاتی است که از شیخ درباره مخالفت با آزادی و قانونگذاری و همچنین دفاع او در یک دوره از محمد علیشاه نقل شده است.
اما موافقین شیخ به گونهای اثبات میکنند که شیخ نه طرفدار استبداد سلطنت بود و نه مخالف با اصل مشروطه یا اصل مجلس و قانونگذاری، بلکه شیخ این نوع مریض از مشروطه را پروژه نفوذ دشمن میدانست که به مرور زمان به حذف شریعت ختم خواهد شد. بعضی از محققین شیخ را «نیروی سومی» قلمداد میکنند که نه از استبداد حمایت میکرد و نه موافق با دموکراسی خاص اروپایی بود.
شیخ میخواست ما مشروطهای بومی داشته باشیم، نه اینکه مدل روشهای سیاسی غرب را تقلید کنیم
حجت الاسلام خسروپناه در اینباره میگوید:
«شیخ، خود را بین دو محذور مخیر دید، دو گزینش که احتمال سوم آن در عصر قاجار تصویر نمیشد. یکی، حاکمیت عمال بیگانه روس و انگلیس و سیاستهای انگلیس و دیگری حاکمیت محمدعلی شاه بود و بدون شک، استراتژی استعمار خطرناکتر از حاکمیت شاه بود؛ از این رو، در آن مقطع از شاه حمایت کرد و بر او تاکید داشت که شاه باید در مسیر اسلام و مصالح مسلمین گام بردارد»[4]
درباره اینکه شیخ اصل و ذات استبداد سلاطین را نمیپذیرفت، میتوان به یکی از جملات او اشاره کرد که میگوید: «دولت و سلطنتی که زمام آن به دست خدا و رسول و امام و نایبان امام (فقهای عدول) نباشد، اوامرش واجب الاطاعه نیست.»[5]
در حقیقت شیخ میخواست ما مشروطهای بومی داشته باشیم، نه اینکه مدل روشهای سیاسی غرب را تقلید کنیم: «دین اسلام، اکمل ادیان و اتم شرایع است و این دین دنیا را به عدل و شورا گرفت. آیا چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخة شورای ما از انگلیس بیاید»؟![6]
شیخ نه آن طور که مخالفینش میگویند سلطنت طلب و دگم و مرتجع بود و نه آنقدر بی اشتباه که موافقینش میگویند
اتهام دیگری که بعضیها متوجه شیخ میکنند و حتی در همان زمان هم که او را اعدام کردند این اتهام را به او میزدند، دگم و مرتجع بودن است.
اول اینکه شیخ آخوند منبری نبود، بلکه مجتهد مسلم بود؛ شهید مطهری درباره او می گوید: «مرحوم نوری مرد بزرگی بود، مجتهد مسلم و تا حدودی که شنیدهایم مرد بسیار پاک و باتقوا و عادلی بود. مجتهد مسلّم العداله و عادل مسلّم الاجتهاد بود.»
علاوه بر این شیخ نسبت به زمان خود آگاهی و علم داشت، او حتی روحانیتی که آگاه به زمان نبودند را توبیخ میکرد. ناظمالاسلام کرمانی مینویسد: به شیخ نوری گفتم که ملای سیصد سال قبل به کار امروز مردم نمیخورد. شیخ بلافاصله بر کلامم تکمله زد: «خیلی دور رفتی! بلکه ملای سی سال قبل به درد امروز نمیخورد. ملای امروز باید عالم به مقتضیات وقت باشد، باید مناسبات دوَل [ = سیاست جهانی] را نیز عالم باشد».[7]
پس کدام شیخ را بپذیریم؟
اگر همه نقلهای مربوط به شیخ را در کنار هم قرار دهیم، شاید بتوان نتیجه گرفت که شیخ نه آن طور که مخالفینش میگویند سلطنت طلب و دگم و مرتجع بود و نه آنقدر بی اشتباه که موافقینش میگویند؛ شاید بزرگترین اشتباه او استفاده کردن از القابی نظیر سلطان مسلمین برای محمد علیشاه مستبدی بود که بعد از فتح تهران به آغوش اجنبی ها پناه برد و همین موضوع بهانه ای شد برای مقابله مشروطه خواهان با شیخ و زمینه سازی محاکمه و اعدامش.
اما فارغ از پذیرش افکار، رفتار و اعمال شیخ در آن برهه حساس تاریخی، اگر مشروطه را در ترازوی نقد قرار دهیم میبینیم، هشدارهای شیخ خیلی هم دور از واقعیت نبود؛ مجلسِ مشروطه خواهان روز به روز سکولارتر شد و رفته رفته با وارد شدن افراد نفوذی به وسیلهای برای تامین منافع دولتهای استعماری تبدیل شد. همین مجلس بود که زمینه حکومت شخصیت مستبدی همچون رضاخان را فراهم ساخت.
در پایان بد نیست به این موضوع هم اشاره کنیم که مشروطه خواهان با اعدام شیخ صحه گذاشتند بر هر آنچه که او در مخالف با آنها میگفت. [8]
پی نوشتها:
[1] کتاب "سنت و مدرنیته" به قلم صادق زیبا کلام، ص 386
[2] همان، ص 388
[3] همان، ص 391
[4] مقاله "حقیقت پنهان؛ خطای خاموش ؛ گفتمان سیاسی شیخ فضل الله نوری و میرزای نائینی"، به قلم عبدالحسین خسرو پناه که در شماره 15 مجله زمانه منتشر شده است.
[5] همان
[6]مقاله "شیخ فضل الله نوری انقلابی عصر استبداد, اصلاح گر عصر مشروطه"، به قلم علی ابوالحسنی منذر که در شماره 22 مجله قبسات منتشر شده است.
[7] مقاله "انتقام «رژی» در ظهر توپخانه" به قلم علی ابوالحسنی منذر که در شماره 23 مجله زمانه منتشر شده است
[8] کتاب "جنبش مشروطه" به قلم داریوش رحمانیان، ص 152 /کانون اندیشه جوان