چرا قرآن از تعبیر نوشیدن برای گوساله استفاده کرده است در حالی که می دانیم فعل نوشیدن فقط به مایعات تعلق میگیرد؟
از جمله بیماریهای بسیار خطرناك و مخصوص انسان ، شیفتگی یا “ الینه شدن“ و مسحور و محو شدن در أشیاء یا حیوانات یا افراد و یا عناوین و ظواهر میباشد.
روزهای اولی كه كفش یا لباس نو میپوشیم، تلفن همراه یا گواهینامه و یا مدركی را میگیریم گاه با همة وجود در آن كفش و لباس و تلفن و مدرك و عنوان خلاصه و ذوب میشویم.
یا چنان شیفتة انواع تبلیغات میشویم كه هر چیزی را مصرف و هر ناأهلی را گزینش میكنیم.
قرآن كریم در توصیف این “ از خود بیخود شدنِ“ خودیهای بیایمان میفرماید :
( بنیإسرائیل در غیبت چهل روزة حضرت موسی علیه السلام به خاطر كفر ( و از خود بیخود و از تعقل بازماندن ) شان، گوسالة سامری را ( به جای حق و خالق و معشوق خود ) “ نوشیدند“ :
وَ أُشْرِبُوا فی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ(بقره/93)
و دلهاشان به سبب كفرشان، از [دوستى] گوساله سیراب شد!(1)
راستی چرا قرآن از تعبیر نوشیدن برای گوساله استفاده کرده است در حالی که می دانیم فعل نوشیدن فقط به مایعات تعلق میگیرد؟
برخی مفسران معتقدند که در آیه شریفه، یک تعبیر کنایی به کار رفته است. لذا گفته اند: «اشراب یا از «أشْربْتُ البَعیر: ریسمان را به گردن شتر بستم»، است كه در این صورت كنایه از شدّت محبّت بنیاسرائیل به گوساله است؛ گویا قلب آنها با ریسمانِ محبّتْ به گوساله بسته شده بود، یا از اشراب به معنای آبیاری كردن است و در این صورت كلمه حبّ در تقدیر است؛ گویا دل آنها با محبّت گوساله آبیاری شد و چون حذف حبّ و استناد اشراب به خود گوساله برای مبالغه است، جمله مزبور كنایه از نفوذ شدید محبّت گوساله در قلب آنان و عجین شدن آن در وجودشان است، به گونهای كه گویا خود گوساله در دلهای آنان جا گرفته بود و این نحو بیان در ادبیات عرب دارج است كه هرگاه خواسته باشند عجین شدن حبّ یا بغضِ چیزی را افاده كنند، از كلمه «شراب» بهره میجویند. بههر تقدیر، این جمله نشان میدهد كه گوسالهپرستی برای بنیاسرائیل چنان اهمیّت داشت كه گویا درخت وجودشان با آن آبیاری شده، محبّت گوساله همچون آبی در نهال وجودشان امتزاج یافته بود، نه مانند چیز جامدی كه با بدن انسان اختلاط مییابد.(2)
اما با مراجعه به مجامع روایی، به روایاتی مواجه می شویم که معصوم، این آیه را گونه ای معنا کرده اند که نشان می دهد همین معنای ظاهری مراد است و آن اینکه بنی اسرائیل از آبی نوشیدند که آمیخته با اجزا و برادههای گوساله سامری بود.
از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند که فرموده: «و اشربوا فى قلوبهم العجل بکفرهم» روایت شده که فرموده است: «فعمد موسى(ع) فبرد العجل من أنفه الى طرف ذنبه ثم احرقه بالنار فذرّه فى الیمّ قال: فکانت احدهم لیقع فى الماء و ما به إلیه من حاجة فیتعرض بذالک للرماد فیشربه و هو قول اللّه: و اشربوا فى قلوبهم العجل بکفرهم.
موسى(ع) قصد [نابودى] گوساله [سامرى] را نمود; پس او را با سوهان از بینى تا دم برید. سپس او را در آتش سوزاند و خاکسترش را به دریا ریخت. در این هنگام بعضى از گوساله پرستان وارد آب شده در حالى که نیازى به آب هم نداشتند و قصد آنان خاکستر گوساله بود. پس خاکستر [مخلوط با آب را]مى نوشیدند و این سخن خداست که مى فرماید: و اشربوا فى قلوبهم العجل بکفرهم».(3)
آری! بنی اسرائیل مردمانی بودند که به عقلانیت و خردورزی عادت نداشتند. به همین دلیل، روح حس گرایی در آنها بسیار قوی بود. تا آنجا که در درخواستهای خود مکرر از موسی(علیه السلام)می خواستند که خدا را عینا بدانها نشان دهد. آنها معجزه حضرت موسی(علیه السلام) را در شکافتن رود نیل دیده بودند ولی با این حال پس از نجات از قوم فرعون، در آن طرف رود نیل با مردمانی مواجه شدند که گوساله می پرستیدند. لذا از سر بی خردی و افراط در حس گرایی، از پیامبر خود تقاضا کردند تا خدایی مانند خدای آنها، برایشان قرار دهد!: «وجـوزنا ببنی اسرءیل... قالوا یـموسی اجعل لنا الـهـا کما لهم ءالهة...»(اعراف/138) و بنی اسرائیل را از دریا (سالم) عبور دادیم ... (در این هنگام بنی اسرائیل) به موسی گفتند توهم برای ما معبودی قرار ده همانگونه که آنها معبودان و خدایان دارند!... .
سامری نیز که از منافقان امت بود، از این نقطه ضعف بنی اسرائیل سوء استفاده کرد و آنها را به شرک و گوساله پرستی کشانید. گوساله ای که سامری ساخت و پرداخت، مجسمه ای بود میانتهی، که در اثر سایش باد در مجاری و سوراخهای آن، صدایی شبیه به گوساله از آن، شنیده میشد.
پینوشتها:
1. غفرانی، قرآنپژوه
2. تسنیم، ج5، ص539.
3. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۵۱، ح ۷۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۰۲، ح ۲۸۵.