مسئله جبر و اختیار در زمان بنی امیه شایع شد. آنان از کلمه جبر به عنوان پوششی بر اعمال بی شرمانه خود استفاده نمودندو شهادت امام و وقایع عاشورا را جبر دانسته و اختیار را در این واقعه منکر شدند. چنین تصوری از جبر نشات گرفته از خودخواهی انسان بوده و موجب گمراهی او می گردد.
در زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) و سه صحابه یعنی عمر و عثمان و ابوبکر و پس ازآن امامت امام علی (علیه السلام) سخن جدی از مباحث جبر و اختیار در میان مردم جامعه وجود نداشت. بعضاً سؤالاتی از پیامبر و حضرت علی در این خصوص پرسیده می شد و این بزرگواران پاسخی درخور به آن می دادند. اما شیوع این مسئله مهم و مؤثر در حیات انسان در زمان آل امیه و بنی عباس خصوصاً واقعه عظیم کربلا بوده است. به منظور تأمل و پندآموزی از وقایع عاشورا، بررسی مسئله ای که موجب گسترش این بحث در جامعه و ارتباط بی منطق این تفکر اشتباه به قضا و قدر الهی شد، لازم است؛ اما قبل از آن به منظور آگاهی از این موضوع، به بررسی معنا و مفهوم جبر و اختیار می پردازیم .
تعیین مرز جبر و خودخواهی
انسان گاهی دربند خودخواهی و خودکامگی و شهوت افتاده و فعالیت او متأثر از این موارد بوده اما نام جبر را بر اعمال خود می گذارد. به شخصی ضربه می زند و می گوید: خدا خواست، من وسیله بودم. یا حقوق انسانی را ضایع کرده سپس عامل را خدا می داند. این عمل انسان هرچه باشد قطعاً جبر و خواسته خداوند نیست بلکه انسان بی منطق آن را جبر می نامد. جبر با این معنا، ضد ارزش های انسانی است چراکه منشأ آن خودخواهی بشر است. گاهی لازم است انسان باوجدان آگاه و بیدار خود بیندیشد که من چه چیز را جبر می دانم. انسان اگر بتواند مرز میان خودخواهی و جبر را برای خود روشن سازد بسیاری از مشکلات او حل خواهد شد. این جبری که بشر می پندارد برگرفته از عدم پذیرش خطا و مسئولیت آن است. او جبر را در ذهن خود چنین معنا می کند که هر آنچه من بخواهم باید اتفاق بیفتد و در ظاهر می گوید خواست خدا بود و من نقشی نداشتم. آیا این جبر چیزی جز توجیه خطا و اشتباه و خودخواهی است؟
اینکه هر کاری می خواهیم انجام دهیم و نام آن را جبر بگذاریم، حکایت از عدم پذیرش خطا از جانب ما دارد. نمی خواهیم بپذیریم که مسیر ما غلط بوده و به زبان بیاوریم که (اشتباه کرده و مسئولیت آن را می پذیریم) و نام جبر بر آن می نهیم.
انسان تمام عمر خود را مشغول جنایت و خیانت و معصیت شده و زمانی که اواخر عمر او فرارسیده و ابدیت را پیش روی خود مشاهده نماید و راه گریزی از آن نیافته و نداند باآن همه خطا و معصیت چه کند، از کلمه جبر بهره می جوید. به جای این که برای جبران خطای خود تلاش کند و حقوقی که ضایع نموده را برگرداند نام جبر بر اعمال خود می گذارد و تمام. این مسئله جز گمراهی انسان نشانه دیگری ندارد. چنین جبری دامن گیر افرادی است که معنویت و جهان ابدی برای آن ها کم رنگ و مات است. این افراد برای توجیه اعمال دور از ارزش های انسانی خود از کلمه جبر بهره می جویند.
اختیار یا جبر
همان گونه که نمی توان تمام فعالیت های انسان را جبر دانست، اختیاری دانستن تمام اعمال او نیز صحیح نیست. فعالیت های انسان بر شش قسم است: بازتابی و انفعالی، عادی (اعمالی که انسان به آن عادت نموده و انجام می دهد.)، اکراهی، اضطراری، اجباری و اختیاری
انسان در زندگی خود هم فعالیت های جبری دارد هم اختیاری. هدف و مقصود آن است که انسان بداند اختیار دارد و از آن صحیح بهره مند شود و در صورت خطا و اشتباهی، آن را بپذیرد و بداند جبر پوشش مناسبی برای اعمال غیر صحیح او نخواهد بود.
مفهوم اختیار
زمانی که برای انجام کاری وسایل فراهم بوده و قدرت انجام آن وجود داشته و موانع طبیعی سدّ راه آن نباشد و انسان احساس کند که می تواند قدم بعدی را بردارد یا نه، از اختیار برخوردار است. درواقع او می تواند بین چندراه بهترین را انتخاب نماید.
بزرگ ترین دلیل بر اثبات اختیار، پشیمانی انسان پس از انجام کاری است. اگر تمام اعمال انسان جبری باشد، پشیمانی او سودی ندارد. مخیر بودن انسان هنگام انجام عمل موجب می شود که او پس از انجام آن از انتخاب خود رضایت داشته باشد و یا چون انتخاب او صحیح نبوده است، نادم شود. پس پشیمانی پس از عمل بالاترین دلیل بر اختیار انسان است؛ اما به راستی معنای صحیح اختیار چیست؟
مهم ترین مسئله در اختیار، وجود قید مسئولانه است. مقصود از اختیار انسان این نیست که هر چه بخواهد می تواند انجام دهد بلکه مقصود آزادی مسئولانه است. آزادی که بی بندوبار و بی قیدوشرط نباشد. انسان باید بداند حتی زمانی که اختیار دارد محدوده فعالیت او مشخص است. او نمی تواند عملی غیرمنطقی انجام دهد به این پشتوانه که من آزادی دارم بلکه او میان چندراه مخیر است و باید بداند وظیفه او انتخاب راهی است که موجب رشد و کمال او می گردد نه راهی که او را از این مسیر دور می سازد. به عبارت دیگر او باید بداند که در مسیر حیات قرار دارد و هر فعالیت او موجب پیشرفت یا دور شدن او از هدف اصلی حیات است. پس موظف است برای تعالی خود تلاش نماید. به همین علت آزادی انسان باید معقول و مسئولانه باشد. اگر آزادی را بدون این شروط در نظر داشته باشیم قطعاً موجب سقوط و گمراهی ما خواهد شد.
منبع:
امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، علامه محمدتقی جعفری