دادگاه عالم آخرت مانند دادگاه های دنیا نیست؛ اساساً نظام آخرت، نظام ویژه ای است و غیر نظام دنیاست.
روزی که اعضا علیه صاحبشان شهادت می دهند
به فرموده ی قرآن مجید روز قیامت و دادگاه آخرتی حال و هوای همه چیز تغییر می کند: یَوْمَ تُبَدَّلُ الأرْضُ غَیْرَ الأرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار: روزى كه زمین به غیر این زمین و آسمانها [به غیر این آسمان ها] مبدل گردد و [مردم] در برابر خداى یگانه قهار ظاهر شوند. (ابراهیم، 48)
آن روز، روزی است که همه چیز تحوّل و دگرگونی پیدا می کند. ...
زمین غیر این زمین است و آسمان غیر این آسمان. تفصیل این حقایق تا در دنیا هستیم بر ما مجهول و نامعلوم است. در دادگاه های دنیا مدّعی، منکر، قاضی و شاهد داریم که همه از هم جدا هستند. مدّعی، شخصی و منکر، شخص دیگری است. شاهد شخصی و قاضی هم شخص دیگری است و برای هر یک، پرونده ای جداگانه (اعمّ از صادق و کاذب) باید تشکیل داده شود؛ امّا جریان در عالم آخرت چنین نیست. آنجا همه یک شخص است. مدّعی خود انسان، منکر خود انسان، شاهد خود انسان و چه بسا حاکم هم خود انسان است. پرونده هم وجود خود انسان است و جدای از هم نیستند و این بسیار عجیب است.
در دنیا، تمام اعضا و جوارح انسان، تابع تمایلات انسان می باشند. مثلاً انسان میل می کند به جایی نگاه کند، چشمش به فرمان میلش به همان نگاه می کند. همچنین گوش و دست و پا و سایر اعضایش، همگی تابع میل او هستند؛ ولی در آخرت، نه تنها تابع میل او نخواهند بود؛ بلکه به مخالفت با او بر می خیزند و شهادت به نافرمانی او نسبت به احکام خدا می دهند.
همین دستی که اکنون در اختیار من است و بدون خواست من کار نمی کند و فرمانبر من است، در عالم آخرت بر خلاف خواست و میل من شهادت به زبان من می دهد که خدا می فرماید: الیوم نختم علی افواهم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون؛ امروز مهر بر دهانشان می نهیم و دست هایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان به کارهایی که در دنیا انجام داده اند شهادت می دهند.
مراحل شهادت و گواهی در روز قیامت
اعضاء و جوارح ما، هم اکنون "حمل شهادت" می کنند، تا در قیامت ادای شهادت نمایند. هر شهادت دو مرحله دارد:
1- مرحله ی حمل.
2- مرحله ی اداء.
شاهد باید هنگامی که جرمی واقع می شود، آن را ببیند و از وقوعش آگاه گردد تا بتواند در نزد قاضی ادای شهادت نماید. آن مرحله ای که وقوع جرم را می بیند، مرحله ی حمل شهادت است و هنگامی که نزد قاضی از وقوع جرم آگاهی می دهد، مرحله ی ادای شهادت است.
امروز تمام اعضا و جوارح ما، حمل شهادت می کنند؛ یعنی حضور دارند و می بینند که من چه کار می کنم. معلوم می شود این اعضا و جوارح، درک و شعور دارند که هم حمل شهادت می کنند و هم روز قیامت، آن را بیان می کنند. نه تنها اعضا و جوارح، بلکه همین زمین زیر پای ما، حمل شهادت می کند و روز قیامت نیز ادای شهادت می نماید که خداوند متعال می فرماید: إِذَا زُلْزِلَتِ الأرْضُ زِلْزَالَهَا (1) وَأَخْرَجَتِ الأرْضُ أَثْقَالَهَا (2) وَقَالَ الإنْسَانُ مَا لَهَا (3) یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا (4) (سوره زلزال، آیات 1 تا 4)
هنگامی که زمین به لرزش خاص قیامتی خود، به لرزه در آید و بارها سنگینی را که در درون خود دارد، خارج سازد و انسان با شگفتی می گوید زمین را چه شده است؟ در آن روز، زمین تمام خبرهای خود را بازگو می کند. یعنی؛ آنچه از اعمال نیک و بد که به وسیله ی آدمیان روی صفحه ی آن انجام شده و پنهان بوده است، برملا می سازد و بدین طریق، شهادت خود را نسبت به وقوع اعمال نیک و بد از ناحیه ی انسان ها، ادا می کند؛ زمان، حمل شهادت می کند؛ هوا و فضا، حمل شهادت می کنند و ...
کلمه ای که هیچ گاه مصداق ندارد
به قول بزرگی: کلمه ای که در هیچ جای عالم مصداق ندارد، کلمه ی خلوت است. مثلاً می گوییم جای خلوتی پیدا کنم که فلان کار را انجام دهم. خلوت یعنی جایی که هیچ بیننده و شنونده ای آنجا نباشد و آگاه از کار من نگردد و این معنا در هیچ جای عالم محقّق نمی باشد و اصلاً امکان ندارد؛ زیرا در همه جا، همه چیز، ما را می بیند؛ زمین زیر پا، ما را می بیند؛ آسمان بالای سر، ما را می بیند؛ هوا و فضا، ما را می بینند و فرشتگان خدا ما را می بینند.
خلوتی در عالم وجود ندارد، خدا در همه جا حضور دارد
خدا فرموده است: "وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ (10) کِرَامًا کَاتِبِینَ (11) یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ (12) " (انفطار 10-12): به یقین گماشتگانی از نویسندگانی بزرگوار بر شما گماشته شده اند که اعمال شما را ضبط می کنند.
در جایی دیگر فرموده است: "إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ" (جاثیه/29)، به یقین ما تمام اعمال شما را استنساخ می کردیم و از آن نسخه برمی داشتیم. پس کلمه ی خلوت در هیچ جای عالم مصداق ندارد.
و نیز می فرماید: وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ: (سوره انفال، آیه 72) «خداوند به اعمال شما بینا است» و در بعضى وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ: (سوره ق، آیه 16) «وسوسه هاى نفس او را مى دانیم» آمده است.
حضور الهى، تنها در بیرون وجود ما نیست، او در درون دل و جان ما، و در اعماق قلب و روح ما نیز حضور دارد، و به گفته مولاى متقیان امیرمومنان (علیه السلام) در توصیف خداوند: «اَلباطِنُ لِكُلِّ خَفیَّة، وَ الْحاضِرُ لِكُلِّ سَرِیْرَة، الْعالِمُ بِما تُكِنُّ الصُّدُوْرُ وَ ما تَخُوْنُ الْعُیُوْنُ»: «خداوندى كه از هر چیز مخفى آگاه است، و در باطن همه حضور دارد، از اسرار نهفته سینه ها با خبر است و چشم هاى خیانتگر را به خوبى مى بیند.» (نهج البلاغه، خطبه 132)